در ترجمه، شعری میمیرد و شعری دیگر زاده میشود
- منتشر شده در 17 جولای 2025 |
ترجمۀ شعر، بهویژه زمانی که پای آثار شاعران بزرگ در میان باشد، گاه میان خوانندگان ایرانی بحثبرانگیز میشود. این حساسیت هم درخصوص شاعران کلاسیک همچون حافظ و صائب وجود دارد و هم درخصوص پیشگامان شعر نو مانند نیما یوشیج و بیژن الهی. ازآنجاکه ترجمه ممکن است به اصل شعر آسیب بزند، خوانندگان، صرفنظر از میزان تسلطشان بر زبان مبدأ یا میزان دلبستگیشان به ادبیات فارسی، گاه ترجمه را نوعی بیحرمتی به شعر میبینند و مترجم را به ناشیگری، به قلب معنی یا حتی به ضایع کردن شعر متهم میکنند. اینان چون لذت و ظرافتی را که در خواندن نسخۀ اصلی فارسی حس کردهاند در ترجمه نمییابند زبان به اعتراض میگشایند و میگویند: «این که حافظ نیست»، «این که نیما نیست». حالآنکه همین معترضان خود بهندرت ترجمهای «مناسبتر» یا «شایستهتر» پیشنهاد میکنند. البته این نگاه منفی به ترجمۀ شعر، مانع از آن نمیشود که دیگر خوانندگان، با جسارت و دشواری کاری که مترجم به عهده گرفته، همدلی نکنند.
دیدگاهتان را بنویسید