«الهام‌یافته و تکثیرشده»؛ بحثی دربارۀ ترجمۀ مشترک شعر

رسیدن به نقطه‌ای که فرد دیگر نمی‌گوید «من»، رسیدن به نقطه‌ای که دیگر برای فرد اهمیتی ندارد که بگوید «من». ما دیگر خودمان نیستم… به ما یاری رسانده‌اند، الهام بخشیده‌اند و تکثیرمان کرده‌اند.                                                                                                                           ژیل دلوز و فلیکس گتاری، هزار فلات (۱۹۸۰)

از سال ۲۰۱۶ که در اصفهان با هم آشنا شدیم و علاقهٔ مشترکمان به شعر و ترجمهٔ ادبی را کشف کردیم، بسیاری از شعرهای فارسی، چه کلاسیک و چه مدرن، را مشترک ترجمه کرده‌ایم. بیشتر این ترجمه‌ها از راه دور و ازطریق ایمیل و پیامک صورت گرفته است، اما در دیدارهایی هم که در ایروان، بیروت و بیرمنگهام داشته‌ایم فرصت‌هایی پیش آمده که شیوۀ کارمان را ارتقا بدهیم. تاکنون دو مجموعه از ترجمه‌های مشترکمان به چاپ رسیده است: یکی ترجمۀ سروده‌های بیژن الهی (۲۰۱۰-۱۹۴۵)، شاعر مدرنیست ایرانی، و دیگری سروده‌های دوست او، حسن علیزاده (متولد ۱۹۴۷). نتیجۀ این همکاری کشف شیوه‌ای منحصربه‌فرد در تفسیر بوده که علاوه‌بر ترجمه، در کار نوشتن شعر و نیز در تفکرمان دربارۀ زبان ادبی الهام‌بخش بوده است. در اینجا می‌خواهیم بخشی از آنچه که آموخته‌ایم به اشتراک بگذاریم و دربارهٔ ویژگی‌های منحصربه‌فرد تجربهٔ ترجمهٔ مشترک شعر تأمل کنیم. امیدواریم این تأملات نشان دهد که تجربۀ ترجمهٔ مشترک شعر می‌تواند به کار ترجمۀ تمام گونه‌های ادبی و شاید حتی متون غیرادبی نیز بیاید.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *