کانت در نثر فلسفی فارسی

درخصوص پذیرش فلسفۀ قاره‌ای در ایران و خاورمیانه پژوهش‌های گوناگونی انجام شده است. هریک از این پژوهش‌ها به بررسی جنبه‌های مختلف اندیشه‌های فیلسوفان، مکتب‌های فلسفی و سبک‌های بیان و استدلال در متون فلسفی پرداخته‌اند. علاوه‌بر این، به نقش ایدئولوژی در مراحل نخستین این ترجمه‌‌ها، تلخیص‌ها و تفاسیر نیز باید توجه شود چون در قرن بیستم میلادی، خصوصاً از دهۀ ۱۳۱۰ (دهۀ ۱۹۳۰م) به بعد ایدئولوژی به‌نحوی از انحاء بر انگیزهٔ مترجمان و شیوهٔ کار آنها تأثیر گذاشته است.

در ایران از حدود ثلث آخر قرن سیزدهم هجری قمری (نیمهٔ قرن نوزدهم میلادی) می‌توانیم تأثیر برخی از اندیشه‌های روشنگری فرانسوی را دنبال کنیم؛ مشخصاً از زمان گشایش دارالفنون در ۱۲۶۸ق (۱۸۵۱م) با کمک فرانسویان. و پس‌از آن نیز می‌توانیم تأثیرات برخی از اندیشه‌های اومانیستی و اگزیستانسیالیستی را بیابیم. نکتۀ قابل‌توجه دیگر، شروع آشنایی ایرانیان با دکارت است. هرچند دکارت متعلق به دوران پیشاروشنگری است، اما آثار او تقریباً هم‌زمان با آثار دیگر متفکران برجستۀ دوران روشنگری همچون روسو، منتسکیو و ولتر و بعداً جان لاک و البته کانت وارد گفتمان روشنفکری ایران شد. نقش انگیزه‌های فکری، و گاه ایدئولوژیک، در ترجمۀ آثار فلسفۀ قاره‌ای، به‌ویژه توسط افرادی که فیلسوف به معنای حرفه‌ای آن نبودند، برجسته بود؛ اینان ترجمه را اقدامی پرومته‌وار می‌دانستند برای رساندن مشعل معرفت و هدایت حقیقی (حال هرچه که آن را می‌پنداشتند) به مخاطبانشان.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *