در باب دشواری ترجمۀ شعر معاصر فارسی

کم نشنیده‌ایم که ترجمۀ شعر کلاسیک فارسی ــ به سبب تساوی مصراع‌ها و اوزان عروضی ثابت ــ بسی دشوارتر از ترجمۀ شعر نو (نیمایی) است. این سخن تا اندازه‌ای درست است، اما بدان معنا نیست که ترجمۀ شعر نابِ نیمایی سهل و آسان است و بی خون دل به کنار می‌آید. در این نوشتار برآنم تا با عرضه‌داشتِ شواهدی در رد این پنداشتِ ناصواب نشان دهم که هرچند در شعر نیمایی مشکل تساوی مصراع‌ها و اوزان عروضی ثابت، دست مترجم را نمی‌بندد اما در شعر نیمایی، به مانند شعر کلاسیک، دقایق و ظرایف زبانی و فرهنگی‌ای در کار است که پاشنۀ آشیل هر مترجمی است.

شاهدِ نخست، قطعه‌ای کوتاه از شاعر هم‌روزگار، محسن حسین‌خانی است. عاشقانه‌ای صمیمی که آن را بسیار دوست می‌دارم:

 

چای را که آوردی،

خودت هم بنشین

من

چای را قندپهلو، دوست دارم!…


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *