تعادل زرین! نیمنگاهی به روند ترجمة شعر در زبان فارسی
- منتشر شده در 15 جولای 2018 |
دورة جدید ترجمة شعر در ایران کمابیش همزمان است با عصر مشروطه و آغاز دگرگونیهای اجتماعی که در عرصههای مختلف در کشور ما رخ داد. در آغاز همین دوره، مترجمان شعر، دستکم شاعر-مترجمان، تلاش میکردند که مفهوم و معنای شعر شاعران غیرفارسیزبان را بگیرند و به آن جامة زبان فارسی بپوشانند. این شعرها بیشتر درونمایههای آموزشی، تعلیمی و تمثیلی داشتند و اغلب بنابه تعریف امروزی، شعر روایی بهشمار میروند، بخشی هم شعرهای غنایی-رمانتیک بودند. این ترجمهها درحد قطعاتی پراکنده در دیوان شاعران، اکنون دردسترس ما قراردارند یا در مجلات ادبی آن روز منتشر میشدند و میشود خواندشان، و حتی بسیاری از آنها از بس درخشان بودند، به کتابهای درسی هم راه یافتند. این تلقی از ترجمه، دنبالهروی سنت قدماست در ترجمة اشعار عربی و احیاناً اشعار شاعران زبانهای دیگر. و در آن، اصل بر این است که خواننده هنگام خواندن شعر، عنصری بیگانه در آن نبیند، و فرآوردة نهایی، لاجرم در سنت شعر قدمایی شعر فارسی جایگیرد و بهاصطلاح امروزیها، بوی ترجمه ندهد. نمونههای درخشان زیادی از این دست در کار ایرجمیرزا، ملکالشعرای بهار، رشید یاسمی، حبیب یغمایی، حمیدی شیرازی و اخوان ثالث میبینیم: مثلاً مثنوی “شاه و جام” که برگردان چهارپارة “غواص” شیللر است، و قطعات “قلب مادر” و… از همو، و شعر معروف “چشمه و سنگ” بهار که بازسرایی افسانهای است از ازوپ، و قطعة “روباه و زاغ” حبیب یغمایی، که بازهم برگردان افسانهای است از ازوپ، و اشعار دیگری از شاعران صدسال اخیر. حتی این روند تا همین پنج-شش دهه پیش هم ادامه داشت مثل چهارپارة “سگها و گرگها”ی اخوان ثالث، با الهام از شعر “شاندور پتوفی” شاعر مجار که در کتاب زمستان وی منتشر شده است. بیشتر این شعرها را نمیتوان ترجمة صرف نامید، چون گاهی فرمشان در فارسی عوض شده و گاهی وزنی گرفتهاند که لزوماً نمیتوان گفت برابری نعلبهنعل با لحن و وزن متن اصلی دارند. حتی گاهی در شعرهای روایی، پیام و بهاصطلاح معنای اصلی هم کمی دستخوش تغییر شده و متأثر از فردیت نیرومند شاعر ایرانی، حاصل کار، شعری قوی به زبان فارسی از آب درآمده است. روشن است که خلاقیت شاعرانه سهم زیادی در این تلقی از ترجمه دارد و لاجرم باید هرترجمهای با این رویکرد، در سنت نیرومند شعر فارسی مستحیل شود و به آن بپیوندد.
دیدگاهتان را بنویسید