تجربۀ کار با بزرگان در فرانکلین؛ گفت‌وگو با عبدالحسین آذرنگ

خزاعی‎فر: آقای آذرنگ عزیز، از اینکه پذیرفتید در گفت‌وگوهای تاریخ شفاهی ترجمه شرکت کنید بسیار تشکر می‌کنم. شما در ۱۳۵۱ وارد فرانکلین شدید. چگونه و به چه عنوانی پذیرفته شدید و ابتدا کارتان چه بود؟

 

آذرنگ: بنده هم از شما ممنونم و در خدمتتان هستم و در همین آغاز به سهم خود از تلاش‌های خالصانهٔ شما و همکارانتان در راه اعتلای ترجمه در ایران تشکر می‌کنم.

بله، من نسل سوم و آخرین نسل مؤسسۀ انتشارات فرانکلین به‎شمار می‎روم. یک جایی در دایره‎المعارف فارسی، که از اجزای آن مؤسسه بود، خالی شده بود و ابتدا قرار بود بروم در آن دایره‎المعارف کار کنم. معمول این بود که تازه‎واردها سه ماه دورۀ آزمایشی بگذرانند. در همین دوره استعداد و توان و سلوک آنها برآورد می‎شد. من با عنوان ادیتور آسیستان (به اصطلاح امروز: ویراست‎یار) کارم را در بخش ادیتوریال (ویرایش) و زیر نظر مستقیم کریم امامی، مدیر همان بخش، آغاز کردم، اما پس از گذشت سه ماه امامی با رفتن من به دایره‎المعارف موافقت نکرد و مرا در همان بخش نگاه داشت. اصغر مهرپرور، مسئول شاخۀ فنی و تولیدی در بخش ادیتوریال، نمونه‎خوانی (تصحیح فورم‎های چاپی) و غلط‎گیری را با تأکید بر دقت‎ورزی و حساس شدن چشم به خطاها و یافتن اشتباه‎ها به من آموزش داد. محمد حیدری ملایری هم که ویراستار متون علمی بود، و بعدها خارج از ایران به اخترشناسی بنام با شهرتی جهانی تبدیل شد، مبانی ویرایش را به من آموخت. تأکیدهای او همان اصولی بود که خود او از میرشمس‎الدین ادیب‌سلطانی آموخته بود. بنابراین، به‌طور غیرمستقیم و از این طریق با سبک ویرایشی ادیب‎سلطانی آشنا شدم که می‎توان آن سبک را در این عبارت خلاصه کرد: اِعمالِ حداکثر ممکن دقت‌، و حداقل ممکن دخالت در اثر.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *