دربارهٔ ترجمهٔ تازهٔ هزار و یک شب به فارسی

«آورده‌اند در شهر مصر مردی بود ثروتمند و … صاحب طلا و نقره و گوهرهای بی‌شمار و ملک و املاک بسیار به نام حسن گوهرفروش بغدادی. خدا به این مرد بازرگان پسری داد خوش‌سیما، میانه‌بالا با قد رعنا و چهرهٔ زیبا. خوش‌آب‌ورنگ، زِبروزرنگ، با دانش و فرهنگ و رخساره‌ای قشنگ و نام او را على مصری نهاد…»
این نثر روان آهنگین، نثری است که آقای ابراهیم اقلیدی در ترجمهٔ کتاب الف لیله و لیله به کار برده است. کتاب در ۶ مجلد با عنوان هزار و یک شب در قاب مقوایی عرضه شده است. هر جلد عنوان دیگری هم دارد که برحسب موضوعی کلی، در ترتیبی تازه، بازچیده است: ۱- پریانه‌ها، ۲- پریانه‌ها ۲، ۳- داستان‌های سفر، دریایی‌ها، ۴- داستان‌های سفر، سفر به ناکجا، ۵- حکایت دلکش پرندگان و حیوانات، ۶- از عشق و پارسایی. تردید نیست که این شیوه، کار را بر خوانندگان غیرمتخصص آسان می‌سازد، اما شاید موجب شود که زمان‌ها و مکان‌ها و ماهیت و شخصیت‌های مختلف در هم ریزد زیرا، همان‌طور که مترجم محترم بیان کرده، این داستان‌ها طی چندین سده و در جاهای گوناگون پدید آمده‌اند و هریک شخصیت ویژهٔ خود را دارند. حال اگر همه را برحسب مفهومی که مترجم برگزیده، کنار هم قرار دهیم بعید نیست که مثلاً جادوگران حوزهٔ نیل با پریان حوزهٔ ایران و بین‌النهرین در یک ردیف بنشینند.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *