ترجمهناپذیری فرهنگی
- منتشر شده در 16 جولای 2020 |
هرچیزی را نمیتوان به هر زبانی ترجمه کرد. بهطور کلی، هرقدر ساختار دو زبان و نوع فرهنگها متفاوت و از هم دور باشند، ترجمه مشکلتر میشود. مشکلاتی که سبب میشود نتوان مطلبی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کرد انواع گوناگونی دارد. یکی از این موارد ترجمهٔ جناس و بهطور کلی بازی با زبان است. به گفتوگوی زیر توجه کنید:
– چرا بیقراری؟
– برای اینکه قرار دارم.
چگونه میتوان این گفتوگو را با این زیبایی به زبانی دیگر ترجمه کرد؟ یا اینکه، مثلاً، برای کلمهٔ کاریکلماتور چه معادلی میتوان در انگلیسی پیدا کرد؟ این نوع ترجمهناپذیری، ترجمهناپذیری زبانی است. نوع دیگر مشکلی است که در ترجمهٔ کلمات فرهنگی، کلماتی تنیده در فرهنگی خاص مانند شاهد، رند، مطرب و مستحب در شعر کلاسیک ایرانی پیش میآید. یکی دیگر از مشکلات ترجمه پیچیدگی زبان است. برخی از نویسندگان نمیتوانند یا نمیخواهند زبان ساده به کار گیرند. نوشتههایی وجود دارد که محصول توهمات هنرمندانه و گاه نزدیک به هذیاناند. ترجمهٔ اینگونه نوشتهها نیز غالباً راضیکننده نیست. اما نوعی از ترجمهناپذیری که در اینجا میخواهم نمونهای از آن بیاورم مربوط میشود به نوشتههایی که دارای ارجاعات فرهنگی زیادی هستند. این نوشتهها نه بازی زبانی دارند، نه جناس دارند و نه کلمات خاص فرهنگی بلکه، بهاصطلاح، پُرتلمیحاند. زبان این نوشتهها بههیچوجه پیچیده نیست. چیزی که ترجمهٔ آنها را مشکل میکند اشارات خاص فرهنگی است. برخی از ترجمهها که سبب نارضایتی خواننده میشود و گاه صدای منتقد را نیز درمیآورد، از همین نوع است و در واقع، مترجم هیچ قصوری نکرده است. مثلاً، اولیس جویس از این اشارات زیاد دارد. قطعهای که در زیر آمده نوشتهای است طنزآمیز، به قلم رویا صدر، که در روزنامهٔ شرق (۱۳۸۴ / ۲ / ۱۶) چاپ شده است.
دیدگاهتان را بنویسید