مترجم بزرگی که مترجم نیست؛ گفت‌وگو با دکتر محمدعلی موحد

  • جناب دکتر، اجازه بدهید گفت‌وگویمان را با سؤالی غیرمربوط به ترجمه شروع کنیم. چنان‌که می‌دانید، بسیاری از رجال ادبی معاصر ایران ترک‌زبان هستند. آیا این مطلب به این دلیل نیست که ترک‌زبان‌ها زبان فارسی را همچون زبانی غیرمادری فرامی‌گیرند و در نتیجه به ظرایفش بیشتر توجه دارند و قدرش را هم بهتر می‌دانند.

 

گمان می‌کنم نکته‌ای که می‌فرمایید درست است. عین این وضع را ایرانی‌ها در برخورد با زبان عربی داشتند. ایرانی‌ها بودند که قواعد دستوری و صنایع ادبی زبان عربی را استخراج و مدون کردند. البته یک عنصر تاریخی هم در این قضیه دخیل است. آذربایجان دریچهٔ ایران بود به‌سوی غرب، به‌سوی افکار جدید، چه ازطریق روسیه، چه ازطریق لبنان، چه ازطریق مصر، چه ازطریق استانبول. تبریز ولیعهدنشین بود. ولیعهد را که می‌فرستادند به آنجا، با هیئتی از رجال می‌فرستادند، کسانی مثل قائم‌مقام که بتوانند ولیعهد را تربیت کنند. دارالسلطنه تا حد زیادی از دار‌الخلافه جدا بود. تمام آنتریک‌ها در مرکز متمرکز بود و تبریز از آنتریک‌ها دور بود. در نتیجه تأسیس اولین چاپخانه، اولین مدرسه، اولین روزنامه، تمام اولین‌ها در آذربایجان اتفاق افتاد. یادم نمی‌رود سال ۱۳۱۹ بود که من رفتم پیش آقای شریعت سنگلچی، همان نویسندهٔ کتاب‌های یکتاپرستی و کلید فهم قرآن. برادر او آقامحمد سنگلچی به من گفت: «شما اهل مشهد هستید یا تبریز؟» من با آن لهجهٔ غلیظ ترکی که داشتم خندیدم و گفتم «من که عذرم خواسته است. از تبریز می‌آیم. ولی شما چرا این دو شهر را نام بردید؟» گفت: «چون این متاع جز از تبریز یا مشهد نمی‌آید.» البته شاید عناصر دیگری هم در این امر دخیل بوده است. درهرحال واقعیت این است که در آستانهٔ مشروطیت عدهٔ قابل توجهی آدم‌های درجه‌اول و نخبه اعم از روحانی و دیوانی و بازاری و اهل قلم در تبریز بودند. در همان زمان یعنی پیش‌از اعلان مشروطیت مجله‌ای مانند «گنجینهٔ فنون» در تبریز منتشر می‌شد که افرادی مثل تقی‌زاده و محمدعلی شریعت در آن مقاله می‌نوشتند و مقاله‌های تحقیقی و بسیار متین در آن بود.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *