در فارسی‌دانی بعضی از ایران‌شناسان غربی

در این بیست و دو سالی که در انگلستان اقامت داشته‌ام، یکی از سرگرمی‌های من این بوده است که هروقت به ترجمهٔ انگلیسی یک اثر ادبی فارسی برمی‌خورده‌ام، بخشی از آن، و در مواردی همهٔ آن را با متن اصلی مقابله می‌کرده‌ام، تا ببینیم مترجم از تنگناهای زبانی چگونه گذشته است و دریافتش از نهفتگی‌های معنایی چه بوده است. درواقع این سرگرمی من شباهت به کار تماشاگر یک صحنهٔ کُشتی داشته است، به این حالت که جزء‌به‌جزء تقلای مترجم را در به خاک رساندن پشت حریف، یعنی دریافتن مفاهیم و یافتن جانشین مناسب آن‌ها در زبان انگلیسی، نظاره می‌کرده‌ام.در این نظاره گهگاه به مترجم آفرین می‌گفته‌ام و از او در زبانش ترفندهایی می‌آموخته‌ام، اما متأسفانه در بسیاری موارد از او ناآموختگی و ناشیگری می‌دیده‌ام و افسرده یا خشمگین می‌شده‌ام، زیرا که سهل‌انگاری‌های مترجم را در جنبه‌ای، بی‌صاحب شمردن گنجینهٔ ادبیات فارسی و خرمُهره گرفتن گوهرهای کم‌نظیر آن می‌دیده‌ام و بخشودنی نمی‌دانسته‌ام.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *