از رنج انتخاب

در کار ترجمه ادبی قاعدتا دلخواهتر این خواهد بود که مترجم به ترجمه اثری بکوشد که خود از حیث هنری و فرهنگی شایسته انتقالش میداند. اما مشکل در کاربست چنین معیاری این که اگر رای مترجم بر اثری قرار بگیرد که در کشور زبان او از شهرتی برخوردار نیست، خواننده در قبال نام اثری که نمیشناسد، معمولا بدبینی نشان میدهد و در پیامد آن ناشر نیز در قبال قبول هزینه چاپ چنین اثری بی رغبتی. نتیجه تردید بازار در قبال پدیده نو یا ناشناخته، این که مترجم در حرکتی واکنشی رای و تشخیص خود را به کنار میگذارد، و با انگیزهای کمتر و آمیزه ای از بیگانگی – تن به ذوق بازار میدهد. دغدغه راه یافتن به مخاطب و قانع کردن او در قبال صلاحیت مترجم، مشکل عام ترجمه است و محدود به یک زبان و زمان نیست، وانگهی گاه حتی بر نویسنده هم شامل می شود، اگر چه نویسنده بر خلاف مترجم در حوزه فرهنگی هم زبانان خود اثر می آفریند و از این رو خود به خود در بازار هنر با رفعت و انس بیشتری رو به رو است. گو این که در این مورد هم باز میشود پرسید آیا نویسنده ای که با اولین اثر خود پا به میدان هنر می گذارد، در اثبات خود و اثرش با مشکل رو به رو نخواهد بود؟ از توماس مان میدانیم که در مجاب کردن ناشران به چاپ اولین رمانش، رمان بلند و پرحجم خانواده بودنبروک، مشکل داشته است. اگر چه بعدها بیشتر به خاطر همان اثر نوبل گرفت. یا میدانیم که فریدریش دورنمات پس از عالمگیر شدن شهرت دو نمایشنامه اش، دیدار بانوی پیر و فیزیکدان ها، باز در اجرای آثار بعدی اش، از جمله شهاب، توفیقی نیافت و پس از آوازهای که در دهه شصت از آن برخوردار بود، در دهه هفتاد برای کوتاه زمانی از یادها رفت.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *