آنهایی که در پی حشمت و جاه پا به دنیای ترجمه گذاشته‌اند

برگردید به حدود نیم‌ قرن پیش و مترجمان آن‌ روزها را تصور کنید. مثلاً نجف دریابندری را در حال ترجمهٔ وداع با اسلحه و بهمن فرزانه را غرق ترجمهٔ صد سال تنهایی ببینید. محمد قاضی را حین ترجمهٔ نان و شراب و سروش حبیبی را حین ترجمهٔ ژرمینال تصور کنید. یا کمی نزدیک‌تر، ابوالحسن نجفی را ببینید که دارد خانوادهٔ تیبو را ترجمه می‌کند.

نه فقط همین چند نفر، به همهٔ مترجمانی فکر کنید که آثارشان هم در ذهن و هم در کتابخانه‌هایمان ماندگار شده است. لابد دوروبرشان پر بوده از کتاب. حتماً ده‌ها مرجع و فرهنگ لغت داشته‌اند. گاهی این کتاب را ورق می‌زده‌اند و گاهی آن‌ یکی را. به نظر شما از کدام منابع استفاده کرده‌اند برای پانوشت‌ها و یادداشت‌های کتاب‌هاشان؟ راهکارشان برای شفاف‌کردن نکته‌های مبهم زبان مبداء چه بوده؟ مهدی سحابی وقتی هفت جلد در جست‌وجوی زمان از دست رفته را ترجمه می‌کرده چقدر وقت گذاشته برای نوشتن آن‌همه یادداشت در انتهای هر جلد از کتاب؟ محمد قاضی از کجا معادل پیدا کرده برای ضرب‌المثل‌های «دُن کیشوت»؟


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *