در باب ترجمهٔ علوم انسانی و علوم اجتماعی در ایران

موضوع صحبت من وضعیت ترجمۀ متون علوم اجتماعی و علوم انسانی در ایران است. در این صحبت از منظر رشتۀ مطالعات ترجمه هم به نقد وضعیت موجود می‌پردازم و هم طریقی برای بهبود وضعیت ارائه می‌دهم ولی در ابتدا لازم می‌دانم مقدمه‌ای کوتاه عرض کنم.

در ۱۵۰ سال گذشته ما در ایران بسیار ترجمه کرده‌ایم. هم در زمینۀ ادبیات، هم در زمینۀ علمی و فنی؛ هم در زمینۀ علوم انسانی ازجمله فلسفه و هم در زمینۀ علوم اجتماعی. ولی در زمینۀ ترجمه عمل‌زده بوده‌ایم، یعنی فقط ترجمه کرده‌ایم، بدون اینکه دربارهٔ ترجمه فکر کنیم و بحث کنیم که چرا و چطور و چه چیز را باید ترجمه کنیم و اصلاً ماهیت ترجمه چیست و نسبت آن با خیلی چیزها از جمله تألیف و اندیشه کدام است. البته حرف‌هایی زده‌ایم، به‌خصوص در این چند دهۀ اخیر، ولی این حرف‌ها بیشتر در زمینۀ ترجمۀ ادبی بوده است. این عمل‌زدگی یا ترجمه‌زدگی شاید در حوزۀ ادبیات یا متون علمی آسیبی به ما نرساند، ولی در حوزۀ علوم انسانی و علوم اجتماعی امروز احساس می‌کنیم که ترجمه‌زدگی ما را با مشکلات فکری بزرگی روبه‌رو کرده است چون این‌گونه متون با تفکر و با فرهنگ و با هویت و توسعه ملی سروکار دارند و کارکرد این نوع متون تولید معرفت یا معرفت‌افزایی است و نمی‌شود به انتقال ناقص و نادرست و نامتوازن این متون از طریق ترجمه بی‌اعتنا بود. ظاهراً وقت آن رسیده است که درنگ کنیم و فکر کنیم و ببینیم چه کردیم و چه باید بکنیم.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *