کنراد و داستایوسکی و ناتالیا و سونیا
- منتشر شده در 12 جولای 2020 |
مسئلهٔ تأثیر جنایت و مکافات بر کتاب از چشم غربی چندان تکرار شده که لویتر میگوید: «ارتباط بین این دو آنقدر آشکار است که نیازی به صحبت ندارد.» ولی حقیقت قضیه آن است که این بحثها همان آش همیشگی است که در ظرف کوچکی به هم میزنندش، یعنی همان الگوی مشابه جنایت، اعتراف و مکافات. بحث جوسلین بینش در مورد پژواکهای لفظی که حدود بیست سال پیش مطرح شد احتمالاً هنوز مفیدترین وجه مقایسه است و جا دارد که باز آن را نقل کنیم: «در کتاب از چشم غربی پژواکهای لفظی جنایت و مکافات دیده میشود.» شاید گفتن اینکه این پژواکها تعمدی است دور از واقع به نظر رسد، اما مسئلهای که باقی میماند این است که پارهای از هیجانانگیزترین عبارتهای از چشم غربی در رمان داستایوسکی با شور و هیجان کمتر وجود دارد. مثلاً گفتهٔ رازوموف: «به نظر شما درماندگی فکر این نیست که کسی را نداشته باشی تا به سراغش بروی؟» یادآور گفتهٔ مارملادوف است: «میفهمید آقا، معنی این را که مطلقاً هیچجایی نداری که به آنجا پناه ببری، میدانید؟» رازوموف به ناتالیا هالدین میگوید: «بدبختی از این بیشتر نمیشود.» و سونیا به راسکولنیکف میگوید: «هیچکس، هیچکس اکنون در تمام جهان به بدبختی تو نیست؟» وقتی رازوموف میگوید: «هرچه باشد، من به خودم خیانت کردم،» یادآور حرف راسکولنیکف است: «من خودم را کشتم، نه سونیا را.»
دیدگاهتان را بنویسید