ترجمه و بحران زبان فارسی
- منتشر شده در 16 اکتبر 2019 |
حوزة پژوهشی من مطالعات تاریخ ادبی با رویکرد ژانری است. طبیعتاً از منظر خودم به پرسشهای شما پاسخ میدهم. وقتی از «ژانر» سخن میگوییم، دیگر مشکل بتوان دوگانة مشهور «ادبیات/ناادبیات» را به رسمیت شناخت؛ ما با «ژانرها» مواجه هستیم که هرکدام بهرهای از «ادبیت» در خود دارند. اثر ادبی محض و یا اثری که کاملاً از ادبیت تهی باشد، اساساً وجود ندارد. آثار، ژانرها را تشکیل میدهند و ژانرها بر حسب اینکه تا چه حد از امکانات «ادبیت زبان» بهره برده باشند، به یکی از دو قطب ادبیت و ناادبیت زبان نزدیکتر میشوند. ادبیت و ناادبیت دو قطب زبان هستند که آثار در فاصلة آن دو قرار میگیرند و به یکی از دو قطب نزدیکترند. ما بهطور قراردادی آنها را که به قطب ادبیت بسیار نزدیک میشوند، «آثار ادبی» مینامیم. رویکرد ژانری به ما میآموزد که به نوشتارها، با «منطق پیوستاری فازی» نگاه کنیم نه «منطق صفر و یک ارسطویی». بنابراین، وقتی شما میگویید «نظام ادبیات» من مجبورم آن را به «نظام ژانرها» تغییر دهم، چون نمیتوانم تصور کنم چه آثاری را منطقاً میتوان در درون دایرهای قرار داد که شما آن را «ادبیات» مینامید. مثلاً مطالبی که در سرمقالة یک روزنامه نوشته میشود، آیا «ادبیات» هستند و در درون «نظام ادبیات» قرار میگیرند یا «ناادبیات» هستند؟ چطور میتوان یک رمان را ادبیات به شما آورد و سرمقالهای را که در خلال آن از تکنیکهای روایی و احیاناً «جهانهای ممکن» استفاده کرده، ناادبیات قلمداد کرد؟ من برای اینکه بتوانم به پرسش شما پاسخ دهم، ابتدا باید تکلیفم را با نظام اصطلاحی شما روشن کنم. بدینترتیب ما با «نظامهای ژانری» سروکار داریم که دایرة وسیعی را در برمیگیرند. مقصود من هم از ژانر همان عمومیترین تعریف آن است: «تعدادی از متون که در یک طبقه قرار میگیرند و از قواعد زبانی یکسانی تبعیت میکنند» (زرقانی و قربانصباغ، 1395). در یک ردهبندی عمومی ژانرها را میتوان به دو گروه کلی ژانرهای تألیفی و ژانرهای ترجمهای تقسیم کرد. بدینترتیب پرسش شما اینطور خواهد بود که چه نسبتی میان ژانرهای تألیفی و ترجمهای در ایران معاصر وجود دارد؟ برای پاسخ به پرسش بد نیست سری به گذشته بزنیم.
دیدگاهتان را بنویسید