حرف و حدیث (۳)

این ترجمۀ آقای قاضی نیست!

کار ویرایش و ویراستارها دارد به جاهای باریک می‌کشد! چرا؟ عرض می‌کنم خدمتتان! قضیه این است که محمد قاضی ترجمه‌ای از دکامرون اثر جووانی بوکاچیو دارد که البته پس‌از درگذشت او در نشر مازیار به سال ۱۳۷۹ منتشر شد و چه خوب که خودش نبود و این ترجمه را ندید؛ چراکه ناشر از ۱۰۰ داستانِ این کتاب ۱۳داستان را کنار گذاشته بود تا بتواند مجوز نشر بگیرد. این ترجمه به همان صورت ماند و ماند تا امسال که ناشر نوپایی از شهرستان سنندج به میدان آمده و این ترجمه را تجدید چاپ کرده است. با دیدن این عبارت یعنی: «متن کامل صد داستان» بر روی جلد آن از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید و کتاب را به بهای ناقابل ۸۵۰هزار تومان می‌خرید! شوک اول با باز کردن جلد و دیدن صفحۀ شناسنامۀ کتاب به شما وارد می‌شود: نام ویراستاری ناشناس را با حروف درشت می‌بینید و به اوضاع مشکوک می‌شوید. وجود ویراستار برای ترجمه‌ای از یک مترجمِ درگذشته، آن‌هم محمد قاضی، جای سؤال دارد. فهرست کتاب را با فهرست چاپ قبلی در نشر مازیار مطابقت و مقایسه می‌کنید. ۱۳ داستانِ حذف‌شده از آن ترجمه در جای خود قرار گرفته‌اند و ۱۰۰ داستان تکمیل است؛ پس سعی می‌کنید خوش‌بین باشید و مشغول خواندن یکی از آن داستان‌های حذف‌شده می‌شوید. می‌خوانید و جلو می‌روید اما احساس خوبی ندارید. به قول دکتر خزاعی‌فر دچار «تعلیق ناباوری» شده‌اید اما ادامه می‌دهید.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *