همه عالم تن است و ایران دل؛ به یاد دکتر اسلامی ندوشن

دوست گرامی، دکتر خزاعی‌فر، خواسته‌اند که مطلبی کوتاه به یاد دکتر اسلامی ندوشن بنویسم. چون در سفرم، به مصداق المسافر کالمجنون، عجالتاً نمی‌توانم خواهش ایشان را چنان‌که شایسته و بایسته است برآورده کنم. دربارۀ استاد اسلامی و آثار و شیوۀ نویسندگی ایشان پیش از این‌ها فراوان نوشته و سخن گفته‌ام و اینجا البته حاجت به تکرار آنها نیست. چون این مطلب قرار است در مجلۀ مترجم و در مشهد منتشر شود، بی‌مناسبت نمی‌‌دانم که اشاره کنم نخستین بار دکتر اسلامی را ازقضا در همان مشهد و در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه فردوسی دیدم. آذرماه ۱۳۷۰ مصادف بود با نخستین سالگرد وفات استاد دکتر غلامحسین یوسفی. به همت استاد ارجمند، دکتر محمدجعفر یاحقی، مجلس یادبود شکوهمندی به همین مناسبت در آمفی‌تئاتر دانشکدۀ ادبیات برگزار شد و من هم، چون در آن زمان، تازه دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات فارسی شده بودم و افتخار شاگردی دکتر یاحقی و همکاری با او را داشتم مأمور شدم که با بعضی از مهمانان گرامی آن مجلس مصاحبه و گفت‌وگو کنم. یکی از آن مهمانان، که دیدارش برایم موهبتی تلقی می‌شد چون از سال‌ها پیش با آثارش آشنا بودم، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن بود.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *