شیوه‌های ترجمه در ایران باستان

یکی از ویژگی‌های فرهنگ ایرانی در عهد باستان و پیش از پیدایی ادبیات مکتوب، توجّه و تمرکز بر ادبیات شفاهی است. به‌طوری‌که می‌توان گفت پس از اختراع خط و فراهم‌آمدن امکان نگارش، دو سنّت متفاوت ادبیات شفاهی و ادبیات مکتوب در کنار یکدیگر وجود داشته است. شکی نیست که پیشینۀ تاریخی ادبیات شفاهی از دیرینگی بیشتری برخوردار بوده، زیرا انسان هزاران سال پیش از اختراع خط و ورود به مرحلۀ حیات تاریخی خود، توانایی سخن‌گفتن را یافته بود. بدین ترتیب می‌توان گفت که انسان‌ها در دوران طولانی پیش از اختراع خط برای اجرای مراسم دینی آیه‌ها و سروده‌های آن را در سینه داشتند و یا به منظور پاسخ‌گویی به کنجکاوی‌های خود به تحلیل و تفسیر پدیده‌ها می‌پرداختند، یا اینکه برای سپری‌کردن اوقات فراغت مثلاً خاطره‌هایی را از شکار یا مسائل دیگر نقل می‌کردند و یا به افسانه‌سرایی و افسانه‌پردازی دست می‌زدند. درحقیقت ادبیات در آن دوره از طریق حافظه نگهداری می‌شد و استمرار می یافت (چادویک، مقدمه، I/11) ). در سرزمین‌های دیگر نیز بسیاری از آثار فاخر ادبی مانند ایلیاد و اُدیسه پیش از آنکه مکتوب شوند، به‌صورت شفاهی در میان مردم رایج بوده است. خارس میتلنی ضمن شرح افسانه‌ای عاشقانه به نام زریادرس و اداتیس، تأکید می‌کند که این افسانه در میان مردم رواج فراوانی دارد. این افسانه بعدها و ضمن تغییر و تحولاتی به‌صورت داستان گشتاسپ و کتایون در شاهنامه منعکس شده است (تفضّلی، ۱۸- ۱۹).


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *



این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.