مترجم به مثابه سفرنامه‌نویس

استعارۀ «ترجمه سفر است» ترجمه را با سفر قیاس می‌کند. اگر این قیاس بهره‌ای ازحقیقت داشته باشد، پس قیاس «مترجم سفرنامه‌نویس است» نیز خالی از حقیقتی نیست. سفرنامه‌نویس بر آن است که «شرحی صادقانه از تجربه‌ای دست اوّل» (بِیسنِت، ص 66)؛ یعنی سفری واقعی، به خواننده عرضه کند؛ مترجم نیز بر آن است که «شرحی صادقانه از تجربه‌ای دستِ اوّل»؛ یعنی سفری زبانی، به خواننده عرضه کند. بِیسنِت (همان، ص 70) با طرحِ مفهوم «منبعِ موثق»، بر این باور است که: «داشتن منبعی موثق برای سفرنامه‌نویسان مهم است، امّا برای مترجمان ضروری است. ترجمه فعالیتی ادبی است مستلزم انتقال متنی که در یک زبان نوشته شده و باید به زبان دیگر نوشته شود؛ بنابراین، همیشه باید منبعی باشد که در جایی غیر از آنجا که ترجمه واقع می‌شود، وجود داشته باشد.» البته این حرف بدان معنی نیست که خوانندگان هیچ نقشی ندارند؛ برعکس، «هر دو فرایند مذکور مستلزم روابط پیچیده با خوانندگان نیز هستند. از خواننده انتظار می‌رود هم به سفرنامه‌نویس و هم به مترجم اعتماد کند، اعتمادی که خالی از مخاطره نیست.» (همان)


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *