از شهرت «آدم خوب»
- منتشر شده در 21 سپتامبر 2020 |
از شهری دور، دور از پایتخت یا دارالخلافه، تلفن میزنند، مترجمی است. کتابی را کامل و تا آخر ترجمه کردهاست. کتاب حتی حروفچینی، یا به عبارتی، کامپیوتریزه هم شده. و حال از من خواهش میکند ، حتی لغت ویرایش هم به زبانش مینشیند، باری نگاهی به تصحیح در این کتاب آماده بیندازم. متنی است دربارۀ نویسندهای آلمانی، اما به انگلیسی. میگویم من انگلیسی نمیدانم، چیزی نه بیشتر از حد دبیرستان، آن هم در شهرستان، آن هم چهل سال پیش. اما میدانم که نحو انگلیسی، همخوانی نزدیکی با نحو آلمانی دارد، و پایه و بنیاد ترجمه هم بر نحو است. پس ظاهراً باید بتوانم کمکی مختصر بکنم. در این میان هیچ به صرافت نمیافتم بپرسم شمارۀ تلفن من را از که گرفته است یا چه کسی شمارۀ من را در اختیار او گذاشته است. با خود میگویم خب، کتابهایت به شهرستانها میروند، به تعبیری شهرتی داری، شاید میدانند که در دانشگاه هم ترجمه درس میدهی، پس دو-سه مورد راهنمایی، آن هم در متنی آماده، تضادی با کارت ندارد. خوشحال هم باید باشی که پرسش به پیشت میآورند. شروع میکنیم، در دوسو با گوشی تلفن در دست و دو مانیتور در پیش رو، به جهت رفتن سراغ صفحاتی یکسان در این نسخۀ دیجیتالی. راهها بیامان دورند، اما به لطف اینترنت، انگاری در یک اتاق کنار هم نشستهایم. میخوانیم و آنجا که به گمان سکتهای پیش میآید، در مقام گزینه میگویم بهتر است در جملههای پایه و پیرو از انباشت فعل در آخر این جملههای مرکب پرهیز کند.
دیدگاهتان را بنویسید