دیوان شرقی غربی
- منتشر شده در 16 جولای 2020 |
زلیخانامه
دوست دارم این دفتر را نیز خلاصه کنم.
همچند، و هماندازهٔ دیگر دفترها.
اما چگونه میخواهی کلام و کاغذ را کوتاه بگیری.
جایی که کار جنون بالا میگیرد.
*
بر خوشههای سرشار شاخ،
ای محبوبهٔ من، بنگر.
و در عمق پوسته و پُرزِ سبز،
میوهها را ببین.
اینان خاموش، ناشناخته و سر در تو،
دیری آکنده و آویخته میمانند.
و شاخه، صبورانه و گهوارهوار،
میجنباندشان. ولی آن مغز سوختهفام،
پیوسته از درون میجوشد و میرسد.
و در دل، خاطرِ هوا،
و میل دیدار آفتاب را میپرورد.
پس پوسته را میترکاند و میاندازد.
و شادمانه به در میآید.
دیدگاهتان را بنویسید