آنجا که ما از شاهکارهای ادبیات آمریکای لاتین غافل مانده‌ایم

عبارت «جهان سوم» دیگر در روزگار ما معنی ندارد و به‌جای آن کشورهای درحال‌ توسعه مطرح است. ولی درهرحال جمله‌ای را که سال‌ها پیش دربارهٔ مردم «جهان سوم» به کار می‌بردند، مجبورم که در آغاز سخنانم تکرار کنم. می‌گفتند که جماعت جهان سومی همیشه به سراغ آخرین پدیده می‌رود. حالا این خاصیت وقتی در مورد اختراعات و پدیده‌های فنی و غیره به کار می‌رود اشکالی ندارد و در اغلب موارد هم مفید است. اما تازگی‌ها ما این خاصیت جهان سومی را در مورد ادبیات پیدا کرده‌ایم و این نتایج بسیار تلخی دارد. همه منتظرند که یک نویسندهٔ جوان تازه‌به‌دوران‌رسیدهٔ فرانسوی کتاب کوچکی بنویسد که کمی هم رنگ عرفانی دارد. فوراً چندین ترجمه از آن به بازار می‌آید. اما اگر از نسل جوان امروز بپرسید که آیا بینوایان ویکتور هوگو را خوانده است جواب خواهید شنید که فیلمش را دیده است. اینترنت به کسی اجازه نمی‌دهد که کتاب بزرگ بخواند. تجدیدچاپ سرخ و سیاه استاندال در انبار خاک می‌خورد. ضدخاطرات مالرو را کسی نمی‌خواند. از صد و چند جلد کمدی انسانی بالزاک فقط هفت هشت جلد ترجمه شده است و آن هم اغلب پُرغلط و دیگر آن‌ها هم تجدیدچاپ نمی‌شود. مترجمی هم که سال‌ها عمر خودش را صرف کند و شاهکار بزرگی را به فارسی برگرداند، معلوم نیست که ترجمه‌اش اجازهٔ چاپ بگیرد.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *