نظریه ای در باب تعادل در ترجمه ادبی

موضوع صحبت این جانب، تعادل (equivalence) است، اما قبل از شروع صحبت لازم است به نکته ای اشاره کنم و آن تمایز میان تجویز و توصیف است.
در ترجمه شناسی، و به طور کلی در زبان شناسی، هم با موضوعی برای توصیف روبرو هستیم و هم با نحوه کاربرد زبان که تابع احكام درست یا نادرست قرار می گیرد و به این دلیل تمایز میان تجویز و توصیف اهمیت پیدا می کند. گاه هست که ترجمه را، خواه فرایند ذهنی ترجمه با ترجمه های موجود را، آنگونه که هستند، از دیدگاهی عینی توصیف می کنیم و عوامل دخیل در کار ترجمه را بر می شماریم بی آنکه حکمی صادر کنیم که مبنایی ارزشی داشته باشد، یعنی بگوید که ترجمه باید به این یا آن روش صورت بگیرد. و گاه هست که توصیف ما با توسل به معیارهایی چون منطق، زیباشناسی، عرف و سنت ادبی یا صرف ذوق و سلیقه شخصی مقدمه ای برای صدور یا تجویز احکامی ارزشی واقع می شود. برای مثال گاه هست که مسأله استعاره و انواع آن و طرق ترجمه آن در ترجمه های چاپ شده را توصیف می کنیم و گاه هست که هدف ما از توصیف، نقد روشهای بکار گرفته شده در ترجمه استعاره و ارائه دیدگاهی نو می باشد.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *