نقدی بر ترجمۀ ارسطو نوشتة ورنر یگر (بخش اول)
- منتشر شده در 23 ژوئن 2019 |
متأسفانه در کشور ما قدر ترجمه و مترجم به خوبی دانسته نشده است. برخی مترجم را صرفاً ناقل تفکر میدانند و نه متفکر. این در حالی است که ترجمه بدون داشتن تخصص در زمینۀ موضوع ناممکن است و چنین تخصصی نیازمند سالها پژوهش است. در کشورهای غربی ترجمۀ بسیاری از متون فلسفی را فیلسوفان برجسته انجام دادهاند. از سوی دیگر، کسانی که دستی در ترجمه دارند به دشواری آن واقف هستند. در ترجمه از هیچ جملهای نمیتوان صرفنظر کرد و گاهی ترجمۀ یک جملۀ مبهم به اندازۀ ترجمۀ چند صفحه وقت میگیرد و نیازمند مراجعه به منابع گوناگون و مطالعۀ دهها صفحه مطلب است. این دو عامل باعث شده است که برخی بهجای ترجمۀ دقیق متن، مطلب کلی را بفهمند و آن را اقتباس کنند و سپس کنار هم قرار داده دست به تألیف بزنند. این اقتباسها و تألیفها از یک سو به مراتب آسانتر از ترجمه است و از سوی دیگر اعتبار بسیار بیشتری برای صاحب اثر به همراه دارد و او را در مقام متفکر مینشاند. البته برخی از مؤلفان حتی زحمت اقتباس از متون خارجی را نیز به خود نمیدهند و مطالبی را از ترجمههای فارسی گردآوری و تألیف میکنند. درواقع آنان صرفاً از حاصل کار مترجمان استفاده میکنند و اگر مترجمان نبودند آنان نیز مؤلف نبودند. بدینترتیب ترجمه کاری پرزحمت و کماجر است و اقتباس و تألیف به شیوۀ مذکور کاری کمزحمت و پراجر. اگر کسی صد کتاب را به خوبی ترجمه کند درنهایت میگویند او مترجم خوبی است و افکار متفکران را به درستی به فارسی برگردانده است، اما اگر چند کتاب را تألیف کند نویسنده و متفکر و صاحب کتاب میشود و البته کلی هم امتیاز پژوهشی میگیرد و در نظام دانشگاهی، که به تألیف اهمیت بسیار بیشتری نسبت به ترجمه میدهد، ارتقا پیدا میکند.
دیدگاهتان را بنویسید