جدیدترین ترجمه از هزار و یک شب به قلم محمدرضا مرعشیپور
- منتشر شده در 12 آگوست 2016 |
بورخس در سخنرانیای در شأن هزار و یک شب به نقل از اعراب گفته است که هیچکس نمیتواند هزار و یک شب را تا آخر بخواند؛ نه از این رو که ملالآور است بل چون بیپایان است (بورخس، 1393/1376: 161). ارزش فرهنگی-اجتماعی هزار و یک شب شرقی را با هیچ متر و معیاری نمیتوان اندازه گرفت زیرا آئینۀ تمامقدی است از زندگانی و اندیشۀ مردمان، اقوام و ملل گوناگون در خلال اعصار. عنوان زیبایش- که حکایت از بینهایتی و بیشماری دارد- تعدد داستانها، تجمع شخصیتها، گسترۀ وسیع جغرافیایی، تکنیک داستانسرایی تودرتو و قصههای بیپایان از جمله ویژگیهایی ¬است که هزار و یک شب را به چیزی بیش از یک متن بدل کرده است. در حقیقت، هزار و یک شب «نمونۀ اعلای نظریۀ ادبیِ «بینامتنیت» است که از رابطۀ میان متنهای گوناگون پدید آمده است» (بهارلو، 1387: 43). ترجمۀ چنین اثری نیز ترجمۀ تنها یک کتاب و یک فرهنگ نیست؛ کاری است بس عظیم و سترگ از آن رو که پژواک فرهنگهای گوناگون در آن شنیده میشود. در این مقاله، به آخرین ترجمۀ صورتگرفته از هزار و یک شب-1390- به قلم محمدرضا مرعشیپور میپردازیم و برخی از ویژگیهای ممتاز آن را از نظر میگذرانیم.
دیدگاهتان را بنویسید