نظریهپردازان کلاسیک ترجمه (۲)؛ روش درست ترجمه کردن
- منتشر شده در 31 اکتبر 2015 |
اخلاق نیکوماخوس ارسطو را که از زبان یونانی به لاتین ترجمه کردم، مقدمهای هم به آن افزودم و در آن به شمار زیادی از خطاهایی اشاره کردم که مترجمانِ پیشین این کتاب مرتکب شده بودند. در این مقدمه توضیح دادم که خود چگونه این خطاها را تصحیح کردهام. شنیدهام که خیلیها تصحیحات مرا سختگیرانه دانستهاند. استدلال آنها چنین است: «مترجمان اگرچه ممکن است بر خطا رفته باشند، چیزی را که فهمیدهاند با صداقت به رشتهٔ تحریر درآوردهاند، و ازاینرو سزاوار تمجیدند نه تقبیح. بنابراین شایستهتر آن است که منتقدان منصف بر اشتباههای بدیهی انگشت نگذارند؛ بلکه بهجای سرزنش پیشینیان خود ترجمهٔ بهتری بنویسند.» اعتراف میکنم که در انتقاد کمی زیادهروی کردهام، ولی این زیادهروی ناشی از خشمی بود که از نیّتی درست سرچشمه میگرفت. از دیدن ترجمهٔ این کتابهای پُرارزش که در اصل یونانی آکنده از لطافت و متانت هستند و در ترجمه به لاتین زبانی سخیف پیدا کردهاند سخت ناراحت شدم. وقتی میبینم کسی دربارهٔ نقاشیِ زیبای پروتوجنس، آپله یا آگائوفون که بسی مایهٔ لذتم میشوند، سخنی ناروا میگوید دلگیر میشوم و با تمام وجود به مقابله با او برمیخیزم. و اینچنین بود که وقتی دیدم کتابهای ارسطو، که بسی عالیتر و استادانهتر از هر نقاشیاند، خوار شدهاند، احساس کردم جانم را به صلیب کشیدهاند و سخت متأثر شدم. اگر برخی فکر میکنند که من زیادهروی کردهام، باید بدانند که آرمانی مرا به این کار برانگیخته است؛ آرمانی بس ارزشمند که اگر بهخاطر آن زیادهروی کرده باشم، خود را سزاوار عفو میبینم. بااینحال من بر این باورم که حتی ذرهای زیادهروی نکردهام. بلکه خشمم نجاتبخش ذوق متعالی و بشریت بوده است.
دیدگاهتان را بنویسید