آموزش ترجمه: ترجمه دانشجویی و ترجمه حرفه ای

  • به قلم سمیه دل زنده روی
  • منتشر شده در 11 جولای 2015 |
  • دسته بندی موضوعی: آموزش ترجمه

بارها و بارها شنیده ایم که از کلاس های آموزش ترجمه در دانشگاه ها مترجم بزرگی بیرون نیامده و نمی آید. این حرف قطعاً نه درست است و نه منصفانه و حتماً بسیاری از مترجمان خوب امروزی ما فارغ التحصیل همین کلاس های ترجمه هستند. ولی واقعیت این است که ما در آموزش ترجمه با بحرانی جدی روبرو هستیم. این بحران را می توان در شکایت مداوم خود دانشجویان دید. جایی خواندم که دلیل ناموفق‌بودن برنامه آموزش ترجمه در دانشگاه ها این است که ترجمه هنر است و دانشجویان برای هنر ترجمه گزینش نمی شوند و لذا افرادی که با علایق متفاوت و توانایی های اندک به این رشته می آیند طبعاً توفیقی در این کار پیدا نمی کنند. بحث نحوة گزینش دانشجوی ترجمه بحثی است که باید در جای دیگر به آن پرداخت ولی هشت سال سابقه تدریس ترجمه در دانشگاه و قبل از آن شش سال سابقه تحصیل ترجمه در دانشگاه به من می‌گوید که مهمترین عامل نارضایتی دانشجویان از کلاسهای ترجمه نحوة آموزش ترجمه است.


۳ دیدگاه

  • علیرضا خان جان : سرکار خانم دل زنده رودی، از ابتکاری که به خرج داده اید تشکر می کنم. به نظر می رسد شما هم دغدغۀ تحلیل، ارزیابی و نقد ترجمۀ نظام مند را دارید. این فی نفسه بسیار ارزشمند است ولی چند نکته را جسارتاً من باب اشاعۀ فرهنگ نقادی و نقدپذیری برای نوع تحلیلی که می خواهید در این ستون ارائه دهید عرض می کنم، صرفا بدین منظور که بتوانیم از هنرآموز ترجمه بازخورد مقتضی بگیریم با اهداف آموزشی مشخص. 1) برخی از اصطلاحاتی که بکار می برید بار ترمینولوژیکی بخصوصی را در فضای مطالعات ترجمه حمل می کنند که امکان سوء تعبیر را افزایش می دهند. بنابراین، بهتر است منظور از آنها تصریح گردد برای هنرآموز. مثلاً تلقی من این است که واژۀ «انسجام» در توصیۀ شمارۀ 4 و توصییۀ شمارۀ 5 یکی نیستند. 2) از آن جایی که توجه به نوع متن و نیاز مخاطب عموماً در رویکردهای نقش گرا کاربرد دارند، تلقی من این است که شما به هر حال روشی نقش گرا در آموزش اتخاذ نموده اید که در وهلۀ نخست مبتنی بر منطق نسبی گراست. از این رو، متوجه نمی شوم که چرا به دانشجو توصیه می فرمایید که «اطمینان حاصل نماید معنی هر جمله را «صد در صد» می فهمد» (چرا صد در صد؟ مگر این توصیه در مقام نظر شدنی است و آیا از دانشجوی ترجمه می توان چنین توقعی داشت؟ و اساساً چرا «جمله»؟) 3) همچنین متوجه نمی شوم که به عنوان یک مترجم حرفه ای چطور به شاگردانتان توصیه می کنید که «تا حد امکان هر جمله را به یک جمله ترجمه کنند». صرف نظر از اینکه این کار نیز همواره شدنی نیست و اساساً ضرورتی هم برای آن نیست، راه را بر خلاقیت هنرآموز می بندد. این توصیه هم با روح نقش گرایی، اگر بپذیریم یا شما بپذیرید که شیوۀ پیشنهادی شما شیوه ای نقش گراست، منافات دارد. 4) به جز سه توصیۀ اول، مابقی توصیه های شما به نظر کلی و عمومی اند و در هر موقعیت ترجمۀ دیگری نیز می توانند کابرد داشته باشند. این البته فی نفسه ایرادی ندارد اما در صورت تکرار، هنرآموز کم کم تصور می کند صرفاً با یک جور رفتار کلیشه ای طرف است و معیار ارز یابی در نهایت آن توصیه ها نیست. 5) و اما مهمترین مسالۀ من با نوشتۀ شما این است که انتظار داشتم ارزیابی ها و تحلیل های خود را بر مبنای آن 8 دستورالعمل اولیه انجام دهید و بر آن مبنا به شاگرانتان بازخورد بدهید. کاری که کمتر بدان پرداخته اید و متاسفانه ارزیابی و تحلیل شما همان جایی که امید به نظام مند بودن آن می رفت، از تحلیل روش مند اندکی فاصله گرفت و به همان شیوۀ سنتی برگشت. اگر هم احیاناً ملاک ارزیابی عمل به آن توصیه ها بوده (مثلاً در مورد ایراد شمارۀ 6 که «تیراژ بالا» را بجای «تیراژ زیاد» مناسب می دانید) بهتر بود تصریح می کردید که این انتخاب مثلاً نافی توصیۀ شمارۀ 5 است). امیدوارم همۀ ما بتوانیم با تمرین و ممارست به ایدۀ تحلیل، ارزیابی و نقد نظام مند نزدیک و نزدیک تر شویم.
  • Somaye Delzendehrooy : جناب آقاي دكتر خانجان از اين كه مقاله اين حقير را خوانديد و نظرتان را داديد بسيار تشكر ميكنم. از باب توضيح عرض ميكنم كه من در طول مقاله عمداً از عبارت كاركردگرايي استفاده نكردم تا آنجایی که من درباره كاركردگرايي خوانده ام کارکردگرایی هم يك فلسفه است هم يك شيوه تدريس، من به عنوان معلم با كاركردگرايي فلسفي كاري ندارم و حقيقتاً نمي‌فهمم معلم ترجمه چطور مي‌تواند به اين معني كاركردگرا باشد و مثلاً معني را امري نسبي بداند و صاحب اثر را صاحب معني نداند و به دانشجو بگويد متن را طبق معني كه خودش مي‌فهمد و طبق كاركردي كه خودش تعريف مي‌كند ترجمه كند، من از اين جهت خود را سنتي مي‌دانم و هدف آموزش ترجمه را اين ميدانم كه دانشجو معني و كاركرد متن اصلي را درك كند و معني و كاركردي معادل آن را در ترجمه بنويسد. در متني هم كه براي ترجمه پيشنهاد كردم دقيقاً همين روش را بكار گرفته ام. كاركردگرايان، تكنيكي در آموزش ترجمه دارند به اين صورت كه هدف يا اسكوپوس ترجمه را دقيقاً مشخص مي‌كنند و آن را به شكل دستورالعمل به دانشجويان می‌دهند. اين تكنيك بسيار خوبي است ولي مترجمان حرفه اي هم همين كار را مي‌كنند، البته آنها براي خود دستورالعملي روي كاغذ نمي‌نويسند و روي ميزشان نمي‌گذارند (البته اگر هم چنين كاري بكنند هيچ اشكالي ندارد) بلكه دستورالعمل را در تمام مدت ترجمه در ذهن خود دارند، بنابراين اگر دانشجوي ترجمه بخواهد راه مترجم حرفه اي را برود چاره اي ندارد جز اين كه چنين دستورالعملي داشته باشد. نكته ديگري كه فرموديد اين است كه گفته ام مترجم بايد صد در صد اطمينان حاصل كند كه معني عبارتي را كه ترجمه ميكند مي فهمد. گفته ايد كه اين دستورالعمل با نسبيت معني كه اعتقاد كاركردگرايان است منافات دارد. بنده چنانكه توضيح دادم پيرو كاركردگرايان نيستم ولي حتي اگر معتقد باشيم معني ذات ثابتي ندارد مي‌توان به مترجم توصيه كرد تا حصول اطمينان از درك صددرصد معني ترجمه كند (يعني تمام مواردي را كه ترديد دارد تحقيق كند). بديهي است وقتي مترجم با اطمينان صددرصد هم ترجمه مي‌كند هميشه اين احتمال وجود دارد كه پس از اتمام ترجمه بگوييم درك او غلط بوده يا تفاسير ديگري از آن جمله هم وجود دارد، ولي آنچه قابل قبول نيست اين است كه مترجم بي آنكه مطمئن باشد معني جمله اي دقيقاً چيست اقدام به ترجمه آن بكند. عبارت انسجام را در هر دو دستورالعمل در همان معني زبانشناختي اش يعني cohesion به كار برده ام و كليه دستورالعملها با هدفي واحد توصيه شده است؛ نوشتن متني كه به اندازه متن اصلي شوخ طبعي دارد و براي خواننده اي شبيه خواننده متن اصلي باشد.
  • سمیه محمدی : مطلب بسیار مفیدی بود؛ از این جهت که من که چند سالی است ترجمه می کنم همیشه این نکات را در ذهن داشته ام اما حالا به شیوه ای مرتب و قانونمند که از همه مهمتر مورد تأیید بزرگان ترجمه هم هست، کنار هم چیده شده. بسیار سپاسگزارم و منتظر چاپ مطالب بعدی در این خصوص هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *