سخن سردبیر
- منتشر شده در 17 اکتبر 2025 |
دیستوپیا ضد اتوپیا است، جامعهای خیالی و ویران که در آن همهٔ ارزشها و مفاهیم وارونه شده است؛ جایی که درودیوار بههمریختهشان بر سر آدم میشکند. برخی شبها در کابوس میبینم ما که قرار بود به اتوپیا برسیم راه را اشتباه رفتهایم و به دیستوپیا رسیدهایم. ولی من در کابوسهایم همیشه از بخشی خاص از این دیستوپیا سردرمیآورم و آن بازار کتاب و نشر آن است. در اینجا روح دیستوپیا کاملاً چیره شده است. بازار کتاب هنوز چراغهای نئونش روشن است؛ ویترینها پر از کتابهایی با جلدهای رنگی است؛ آمار عناوین کتاب آنقدر بالاست که کتابها را عمودی در قفسهها و ویترینها چیدهاند و تیراژ آنقدر پایین است که کتابی دیگر سر از انبار درنمیآورد. تبلیغات کتابها نیز سرسامآور است. دیستوپیا همین است؛ نه سکوت مطلق، بلکه هیاهوی بیمعنا. کتابهای خوب دیگر نوشته نمیشوند و آنها که نوشته میشوند از زیر تیغ سانسور معیوب بیرون میآیند و آنها که بیرون میآیند مثل میوهٔ نوبر گراناند؛ فقط میشود از پشت ویترین نگاهشان کرد. آنچه به این بازار رونق بخشیده انبوه ناشران است؛ آدمیان پرشمار که با تلاش شبانهروزی خود دیستوپیای کتاب را سرپا نگه داشتهاند و از کتاب در برابر دشمن قَدَر آن، یعنی رسانههای اجتماعی، صیانت میکنند. در کابوسهایم کتابها نمیمیرند ولی بیمعنی میشوند. چاپ میشوند، ولی خوانده نمیشوند. متولیان واقعی کتاب از میان رفتهاند و جایشان انبوهی سوداگر نشستهاند که سودای کتابسازی و کتابفروشی دارند. بااینحال، این ناشران را باید قدر دانست که چراغ کتاب را روشن نگه میدارند؛ وگرنه کتاب از کالایی لوکس و بیمحتوا به کالایی غیرموجود تبدیل میشد.




دیدگاهتان را بنویسید