آیا سبک قابل ترجمه است؟

یکی از دشوارترین مسائل در کشکول مصیبت‌های مترجم مسئلهٔ سبک است. چگونه می‌توان چیزی را که کاملاً شخصی و فردی  است یعنی «ویژگی مهم و توصیف‌گریز صدای نویسنده» را طوری بازآفرینی کرد که در فرهنگ و بافتی کاملاً بیگانه طنین‌انداز شود؟ چگونه می‌توان سبک را توصیف کرد؟ چگونه می‌توان فهمید منظور دیوید بلوس از «خصلت دیکنزی متنی از دیکنز» چیست؟ آیا این خصلت «در کلمات است یا در جملات؟ در پاراگراف‌هاست یا در بافت متن؟ در روایت است یا در ساختار شخصیت یا در پی‌رنگ داستان؟»  نویسندگانی که استعداد آن را دارند که به جرگهٔ نویسندگان سرشناس جهان بپیوندند و کارشان ارزش ترجمه‌شدن پیدا ‌کند، اغلب سبک خاصی در بیان افکار خود دارند، سبکی که خود و آثارشان را تعریف  و خوانندگان را به خود جذب می‌کند؛ سبکی که شهرت خود را مدیون آن هستند. بااینکه پروست و مودیانو  هر دو دربارهٔ حافظه می‌نویسند،‌ سبکشان کاملاً از هم متمایز است. همین‌طور همینگوی و فیتزجرالد،‌ گرچه هر دو به «نسل از دست رفته» تعلق دارند، ‌سبک نوشتاری‌شان شباهت چندانی به یکدیگر ندارد.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *