ماجرای من و دکتر باطنی و مدونا
- منتشر شده در 4 آگوست 2021 |
سال ١٣٨٣ بود. من خیلی جوان بودم. دومین همایش ترجمه ادبی در ایران به همت دكتر خزاعی فر در دانشگاه فردوسی در حال برگزاری بود. تابستان بود و از دانشجویان و شور و شوق دانشگاه خبری نبود. نمیدانم چرا آن فصل را برای برگزاری همایش انتخاب کرده بودند؛ هر چه بود اما نفعش برای ما جوانها بیش از ضررش بود. فكرش را بكنید: آن همه استاد و مترجم و آدم حسابی یك جا جمع باشند و كسی نباشد با آنها سلفی بگیرد یا با سؤالهای پیش پاافتاده حوصلهشان را سر ببرد.
دیدگاهتان را بنویسید