یار در خانه!

  • به قلم شادی غفوریان
  • منتشر شده در 20 جولای 2020 |
  • دسته بندی موضوعی: تاریخ ترجمه

شش سال پیش بود که دل‌باخته‌اش شدم اما وصالش ناممکن می‌نمود. هنوز جوهر موقت نامهٔ لیسانس مترجمی‌ام خشک نشده بود که تب واگیردار ادامهٔ تحصیل مرا هم مبتلا کرد. من هم مثل هر سودازدهٔ پشت‌کنکوری دیگر عزمم را جزم کردم تا در کارشناسی ارشد مترجمی (که بعدها فهمیدیم مطالعات ترجمه بوده است و ما نمی‌دانستیم) پذیرفته شوم. ازآنجاکه درمان خانگی در این موردِ حاد افاقه نمی‌کرد، به‌ناچار چندماهی راهی کتابخانه شدم. میان همان تست زدن‌ها بود که چشمم به او افتاد. در دوران لیسانس به‌ندرت دیده بودمش. آوازه‌اش را از دور شنیده بودم. تا اینکه آن روز در آن پرسه زنی میان کتاب‌ها، به چشم خویش دیدمش. مترجم، باوقار و آرام در قفسه‌ای جای گرفته بود و منِ پشت‌کنکوری در آن لحظهٔ دیدار، به خود و تب کنکور، لعن فرستادم و آرزو کردم کاش تبم زودتر شفا گیرد و مجالی بیابم تا مشترک مجله شوم. آن روز حتی نمی‌دانستم که مترجم، همشهری عزیز من است. خلاصه آنکه یار در خانه بود و ما گرد جهان!


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *