تجربهٔ یک ترجمه (۶)؛ رنجهای ورتر جوان
- منتشر شده در 20 جولای 2020 |
در بین آثار یوهان ولفگانگ گوته رمان رنجهای ورتر جوان، نوشتهٔ سال ۱۷۷۲ بیشترین خواننده را داشته است، چه در آلمان، و چه، با ترجمههایی فراوان و نوبهنو، در همهٔ جهان. باز همین رمان در مجموع آثار گوته، همراه فاوست، بیشترین دستمایهٔ الهام و بازسرایی را به نویسندگان نسلهای بعد داده است. این تازگی و حضور دویستساله قاعدتاً نمیتواند تصادفی باشد. ویژگی شخصیت این قصه، موضوع و موتیفهای در آن بهکاررفته و حتی شرایط تاریخیی که به سهم خود انگیزهٔ نوشتن این رمان شدهاند، ازجمله تقارنش با انقلاب جمهوریخواهانهٔ فرانسه، به این رمان این برجستگی و تأثیرگذاری دیرپا را دادهاند. قهرمان آن نابغه است و در عین حال انسانی بسیار ساده. در عین سادگی غولآسا است و میخواهد در راه شهود مستقیم بر زندگی همهٔ مرزها را زیر پا بگذارد، ازسویدیگر طبیعت را چنان خدامشحون میبیند که هیچ حاضر نیست در ساحت مقدس آن دخل و تصرفی بکند. بااینحال ازسویی دیگر انسان مطلقخواهی است که میتوانی نماد اروپایی مدرن قلمدادش کنی، انسانی که با مناسبات بستهٔ قرون وسطایی دوران خود هیچ سرِ سازگاری ندارد، ولی باز خودش را ویران میکند تا که نیروهای آتشفشانوار روح و جانش در حق هیچکس و هیچچیز دیگری ویرانگر نشوند. مثل بچهای که دوست ندارد به قیمت از دست دادن معصومیت بهشتی خود پا به دنیای بزرگترها بگذارد و اسیر دست عقل چرتکهانداز و کاسبکار بشود.
دیدگاهتان را بنویسید