نمونه ترجمه

  • به قلم آنا آخماتووا ترجمه عبدالله کوثری
  • منتشر شده در 16 جولای 2020 |
  • دسته بندی موضوعی: گفتگو با مترجمان

نه زیر طاق آسمانی بیگانه

نه در پناه بالهایی غریبه

آن زمان با مردم میهن خود بودم

همان جا که، افسوس. مردم میهن ام بودند

۱۹۶۱

به جای مقدمه: در سالهای هولناک «وحشت پژوف» من هفده ماه در صف زندان لنسین گراد ایستادم. روزی یکی از میان صف مرا «به جا آورد». بعد زنی با لبهای کبود که پشت سرم ایستاده بود و بی تردید قبلا اسم مرا نشنیده بود، از چرتی که آنجا گریبانگیر همه می شد، بیرون آمد و، به رسم همه آدمهای توی صف، در گوشم نجوا کرد: «می توانی این را توصیف کنی؟» و من در پاسخش گفتم : أره، می توانم.» بعد چیزی شبیه لبخند بر آنچه زمانی چهره او بود نقش بست.

آوریل ۱۹۵۷


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *