نمونهٔ ترجمه
- منتشر شده در 16 جولای 2020 |
نه زیر طاق آسمانی بیگانه
نه در پناه بالهایی غریبه
آن زمان با مردم میهن خود بودم
همانجا که، افسوس، مردم میهنم بودند
«۱۹۶۱»
به جای مقدمه: در سالهای هولناک «وحشت یژوف» من هفده ماه در صف زندان لنسین گراد ایستادم. روزی یکی از میان صف مرا «به جا آورد»، بعد زنی با لبهای کبود که پشت سرم ایستاده بود و بیتردید قبلاً اسم مرا نشنیده بود، از چرتی که آنجا گریبانگیر همه میشد، بیرون آمد و، به رسم همهٔ آدمهای توی صف، در گوشم نجوا کرد: «میتوانی این را توصیف کنی؟» و من در پاسخش گفتم: «آره، میتوانم.» بعد چیزی شبیه لبخند بر آنچه زمانی چهرهٔ او بود نقش بست.
«آوریل ۱۹۵۷»
دیدگاهتان را بنویسید