دیدیم کزین جمعِ پراکنده کسی رفت
- منتشر شده در 16 جولای 2020 |
نوشتن از رضا سیدحسینی ساده نیست. نمیتوان دربارهٔ او حرفی زد که اهالی فرهنگ و دوستداران ادبیات از آن بیخبر باشند یا چیزی گفت که بارها پیشاز این گفته نشده باشد بهخصوص اگر جزو حلقهٔ نزدیکان او نباشی. اولین دیدارمان با رضا سیدحسینی در دومین همایش ترجمهٔ ادبی در ایران در سال ۸۴ در دانشگاه فردوسی مشهد اتفاق افتاد. برای من که در آن زمان دانشجوی سال دوم ترجمه بودم این دیدار اتفاق بسیار بزرگی به حساب میآمد. اما در همان دیدارهای کوتاهی که در طی مدت دوروزهٔ این همایش دست داد یک نکته بیش از هرچیز نظرم را جلب کرد. در میان اکثر حضار نسبتاً پُرآوازهٔ این همایش، شوروشوقی که سیدحسینی برای شرکت در تمام جلسات طولانی و پُرفشار همایش و شرکت فعالانه در مباحثات پایان سخنرانیها داشت در نظر من جلوهای متفاوت پیدا کرد. این نکته بهویژه با توجه به سن بالای او و ضعف جسمانیاش که کاملاً در سیمایش مشهود بود اهمیتی دوچندان مییافت.
دیدگاهتان را بنویسید