دیدم کزین جمع پراکنده کسی رفت

نوشتن از رضا سید حسینی ساده نیست. نمی توان در باره او حرفی زد که اهالی فرهنگ و دوستداران ادبیات از آن بی خبر باشند یا چیزی گفت که بارها پیش از این گفته نشده باشد بخصوص اگر جزو حلقه نزدیکان او نباشی. اولین دیدار مان با رضا سید حسینی در دومین همایش ترجمه ادبی در ایران در سال 84 در دانشگاه فردوسی مشهد اتفاق افتاد. برای من که در آنزمان دانشجوی سال دوم ترجمه بودم این دیار اتفاق بسیار بزرگی به حساب می آمد. اما در همان دیدار های کوتاهی که در طی مدت دو روزه این همایش دست داد یک نکته بیش از هر چیز نظرم را جلب کرد. در میان اکثر حضار نسبتا پر آوازه این همایش، شور و شوقی که سیا۔ حسینی برای شرکت در تمام جلسات طولانی و پر فشار همایش و شرکت فعالانه در مباحثات پایان سخنرانی ها داشت در نظر من جلوه ای متفاوت پیدا کرد. این نکته به ویژه با توجه به سن بالای او و ضعف جسمانی اش که کاملا در سیمایش مشهود بود اهمیتی دو چندان می یافت.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *