یاد دوست

  • به قلم احمد سمیعی (گیلانی)
  • منتشر شده در 16 جولای 2020 |
  • دسته بندی موضوعی: گفتگو با مترجمان

اگر مرگ داد است بیداد چیست * از داد این همه بانگ و فریاد چیست

ازین راز جان تو آگاه نیست * بدین پرده اندر ترا راه نیست

دل از نور ایمان گرآگنده‌ای * تو را خامشی به که تو بنده‌ای

پرستش همان پیشه کن با نیاز * همه کار روز پسین را بساز

 

عزیزان می‌روند و آه‌وافسوس بدرقهٔ راهشان می‌کنیم. اما رفتن این عزیز حادثه‌ای از لونِ دیگریست: صحنهٔ دل را خالی کرده است. گفته‌اند و چه درست گفته‌اند که ناخوش‌ترین نفرین در حق کسی آن است که از خدا بخواهند او را دیرتر از همهٔ دوستانش بمیراند. زیاد عُمر کردن عوارض جان‌کاه متعددی دارد اما از همه جان‌کاه‌تر، شاهد مرگ دوستان، یکی از پی دیگری، بودن است.
سیدحسینی دوستی صمیمی، صادق، بی‌ریا، یکرنگ و مردی به‌غایت نیک‌نفس بود. جامعهٔ ادبی ما او را با ترجمه‌های فراوان آثار فرهنگ‌ساز و به‌ویژه با مکتب‌های ادبی و در سال‌های اخیر، با سرپرستی صبورانه در پدید آوردن فرهنگ آثار شش‌جلدی می‌شناسد اما دوستان نزدیکش بیشتر او را به صفای نفس و زلالی روح می‌شناسند.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *