افسوس …

استاد سیدحسینی راهی سفری دیگر شد. چه می‌توان گفت که قلم را توان به جای آوردن قدر او نیست و زبان را تاب بیان حسرت نبود او. اما خاطر‌ه‌ای هست، از میان بسیار خاطره‌ها، که خود وصف اوست. روزی از نخستین سال‌های کار بر سر فرهنگ آثار، در اتاق کوچکی از ساختمان انتشارات سروش، زمانی که هنوز بسیاری کسان، شاید به روال معمول، به انجام رسیدن این طرح بزرگ را باور نداشتند، حرف از رفتن و ماندن و فرار مغزها بود. استاد سیدحسینی، مانند همیشه خوش‌سخن و پُرخاطره، حکایت کرد که چگونه در اوایل انقلاب، یکی از بستگان بسیار نزدیکش که در آمریکا ساکن بود، از ایشان دعوت کرد و حتی به‌جد خواست که او کشور را ترک کند و به آنجا برود تا با توجه به مدرک تحصیلی و سابقهٔ شغلی‌اش، مهندسی مخابرات، به زندگی آرام و بی‌دغدغه‌ای دور از سختی‌های زندگی در ایران ادامه دهد. و استاد سیدحسینی در پاسخ گفته بود: «اگر امثال ما برویم تکلیف فرهنگ این مملکت چه می‌شود. فرهنگ را که نمی‌شود رها کرد.»


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *