نمونهٔ ترجمه؛ ابله
- منتشر شده در 15 جولای 2020 |
راگوژین با اخمی درهم و سیمایی عبوس تصدیق کرد: همین است که میگوید. زالیوژف همان روز همین را به من گفت. میدانید پرنس، من آن روز با پالتویی که پدرم سه سال پوشیده و کهنهاش را به من بخشیده بود از یک طرف بلوار لییوسکی به طرف دیگر میدویدم که او را دیدم. از یک مغازه بیرون میآمد تا سوار کالسکهاش بشود. چشمم که به او خورد انگاری آتش به جانم افتاد! آن وقت بود که زالیوژف را دیدم. اما سرووضع زالیوژف هیچ دخلی به مال من نداشت. خیلی شیکوپیک بود، تَرگُلووَرگُل و اتوکشیده.
دیدگاهتان را بنویسید