نمونهٔ ترجمه؛ در هزارتو

من اکنون اینجا تنها هستم، زیر سرپناه. بیرون باران می‌بارد، بیرون سر را زیر می‌اندازی و زیر باران پیش می‌روی، بااین‌حال یک دست را سایبان چشم‌ها می‌کنی و به جلو خیره می‌شوی، به چند متر جلوتر، چند متر آسفالت خیس؛ بیرون هوا سرد است، باد بین شاخه‌های سیاه بی‌برگ می‌پیچد؛ باد بین برگ‌ها می‌پیچد، تمام ساقه‌ها را می‌جنباند. آن‌ها را می‌جنباند، می‌جنباند، سایه‌هایشان بر دیوارهای کاهگلی سفید تکان می‌خورد. بیرون آفتاب می‌درخشد، درختی نیست، بوته‌ای نیست که سایه‌ای بیفکند، و تو زیر آفتاب یک دست را سایبان چشم‌ها می‌کنی و به جلو خیره می‌شوی. فقط به چند متر جلوتر، چند متر آسفالت پُرغبار که باد روی آن طرح‌هایی می‌سازد از خطوط موازی، مشبک، و مارپیچ.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *