کارگاه ترجمه (۱۱)؛ معادل‌یابی برای «قاصدک» و چند نکتهٔ دیگر

این بار هم کارگاه ما یک کشکول است و از چند مطلب کوتاه تشکیل می‌شود که در یکی دو سال گذشته یادداشت کرده بودم ولی مطالب طولانی‌تر فرصت پرداختن به این «نخودی‌ها» را نمی‌دادند. این بار نوبت نخودی‌هاست.
قاصدک
شاید سی سال می‌شود که من دنبال یافتن معادل مناسبی برای «قاصدک» هستم. نه آن قاصدکی که میوهٔ رسیدهٔ علفی به نام گل قاصد یا کاسنی زرد است و باد آن را به هر سو می‌برد. یافتن معادل برای این قاصد آسان است. فرهنگ‌های گیاه‌شناسی گل قاصد را در انگلیسی «dandelion» می‌نامند، پس قاصدک هم می‌شود «dandelion seed» و یا به قول مرحوم حییم «the overy of the dandelion flown about by the wind». نه، معادلی می‌خواستم برای آن قاصدکی که در کودکی در باغ و صحرا از هوا می‌گرفتیم و دل‌شاد می‌شدیم که به‌زودی خبر خوشی، مژده‌ای، خواهیم شنید. معادلی می‌خواستم برای «قاصدک، هان چه خبر آوردی؟» و این معادل خاطره‌انگیز به آسانی فراچنگ نمی‌آمد.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *