به جهت انبساط خاطر(اندر آداب نقد ترجمه)

حکایتی خواهم آورد کوتاه اندر آداب نقد ترجمه و قواعد آن و اصول آن و محاسن آن و معایب آن. گویند جوانی جویای آوازه در وادی نقد ترجمه آثار بیگانه، به محضر حکیمی فرزانه و علامه این فن درآمد، در پی دانستن و به کار بستن. چه این هر دو در یک تن کمتر جمع آید و چون آید خوش ثمری به بار آرد. “عالم بی عمل به چه ماند؟ گفت به زنبور بی عسل”.

حکیم جوان را پرسید از چه سودای نقد ترجمه دارد و از آن چه حاصلی می اندیشد، و در این روزگار وانفسا که ترجمانی را قدر و اعتباری نیست نقد آن را چه منزلت است؟ جوان به بحر تفکر اندر شد و چون برآمد جوابی درخور نیافته بود. حکیم گفت: “بدان که نقد ترجمه را فایدت نخست از بهر خواننده است تا صدف و خزف از هم باز شناسد و بصیرتی افزون و علمی مشحون یابد و به هر متاع سخیفی دل نبندد و گوهر را از خرمهره نیک تمیز دهد.” جوان سر به تواضع فرو آورد و پرسید: “و دیگر؟” حکیم گفت: “فايدت دویم از آن مترجم است تا بداند کارش از صافي نقدی سخت خواهد گذشت، پس در همه احوال دقت و امانت و سلامت را از چشم دور ندارد.”


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *