آشنایی با یک مترجم؛ مریم مفتاحی

… اولین‌بار که با کلمۀ «مترجم» آشنا شدم، به‌قدری کوچک بودم که نمی‌توانستم تلفظش کنم. پدرم که خود از خوانندگان ادبیات، به‌خصوص ادبیات جهان بود و کار ترجمه را بسیار باارزش و مهم می‌دید، آینده‌ام را رقم زد و از همان کودکی به من گفت که دوست دارد روزی مترجم شوم. درواقع عشق به ادبیات را مدیون پدرم هستم و تنها ارثیۀ او به من همین عشق به مطالعه و کتاب‌خوانی است. شاید از معدود افرادی باشم که اگر می‌شد روزی شروع دوباره‌ای داشت، من مجدداً در همین مسیر قدم می‌گذاشتم. پدربزرگم در دهۀ سی و چهل سرپرست روزنامۀ «اطلاعات» در استان مازندران بود و پدرم خبرنگار و روزنامه‌نگار، درنتیجه فضای خانوادگی من چنان بود که مطالعه یک ارزش محسوب می‌شد و خرید کتاب از ضروریات بود.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *