ترجمه و طنز
- منتشر شده در 7 جولای 2018 |
علی خزاعیفر
دو جوان که تازه بر عارضشان موی ترجمانی رسته بود مفاخره میکردند:
اولی میگفت من کلمه را خارج از بافت خود معنی میکنم.
دومی میگفت: اینکه چیزی نیست. من از خود به کلمات معنی میبخشم.
اولی میگفت: من هرمتنی را بدون تغییر ریخت نحوی جملات ترجمه میکنم.
دومی میگفت: اینکه چیزی نیست. من هرمتنی را بیهیچ ریختوریزی ترجمه میکنم.
علیرضا خانجان
یکی را از مشایخ پرسیدند از حقیقتِ ترجمانی. گفت: متن مبدأ، رسالهای بود بهصورت پریشان و بهمعنی جمع؛ متن مقصد، جریدهای است بهصورت جمع و بهمعنی پریشان.
نازنین شادمان
اکنون که این رقعه آغاز کنم، خواجه سواره ایلخانیزاده چندسال است تا گذشته شده و به پاداش اعمالش خرسند. خدای بهترداند این مرد تباری نامآور و بزرگ داشتی در قدرت و مکنت، چندانکه نظیرش کم بودی و او بدان قدرت و مکنتِ تبارش التفاتی نداشتی و جهدش در راه علم و فضیلت بودی. شاعری فحل بودی و نکتهها درشعر آوردی بیمانند. هم او شعر عقاب پوشکین را به زبان کوردی درآوردی که طرفه و بیمانند باشد. و او روسی ندانستی و زبان پارسی و تازی و فرنگی بدانستی و از رویِ برگردان فارسی، آنکه پرویز خانلری کرده بودی آن را به کوردی برگرداندی. و این بس کاری ظریف و ژرف باشد و آن نظم ساختی که بیتالغزل آن در زبان کوردی در بین کوردان مثلِ ساری و جاری گشتی: لای هه لوی به رزه فری به رزه مژی/ چون بژی شه رته نه وه کچه نده بژی/ دیدگاه عقاب بلندنظر بلندپرواز/ چگونه زیستن ارزش است، نه چه مقدار زیستن.
دیدگاهتان را بنویسید