کشکولی از داشتهها و نداشتهها
- منتشر شده در 18 سپتامبر 2017 |
اندک زمانی تا افتتاحیة بزرگترین نمایشگاه کتاب جهان باقی مانده، نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت. این را از جلساتی میفهمم که هرسال همین موقعها با فشردگی هرچه تمامتر شروع میشود؛ جلساتی با چند ناشر که بیشترشان پای ثابت اعزام به فرانکفورتاند. از یکی دو هفته دیگر هم از گوشهوکنار خبر میرسد که چند ناشر ترجیح دادهاند بمانند و چند ناشر هم توی رودربایستی رفتن گیرکردهاند. با ناشران دولتی البته کاری ندارم… در همین حین با یکی دو تا از ناشران موفق در زمینة ادبیات که صحبت میکنم، از پایینترین سطح انگیزهای که دارند غصهام میگیرد: «فایدهای ندارد آخر. وقتی کپیرایت در کشور ما رعایت نمیشود، کسی ما را جدی نمیگیرد.» ناشر دیگری از خاطرهاش تعریف میکند که وقتی با شوقوذوق با مسئول ایرانیِ یکی از بزرگترین ناشران آمریکایی در حال صحبت بود، مدیر بخش قراردادها سر رسید و بعد که مسئول مربوطه ایشان را بهعنوان ناشری ایرانی معرفی کرد، دادوفریاد مدیر بلند شد که شما دزدید و آثار ناشران جهان را سرقت میکنید و… این ناشر از واژة تحقیر استفاده میکند وقتی از رویارویی با عابرانی حرف میزند که گذر اتفاقیشان به غرفه ایران میافتد. شاید یکی از دلایل تردید بعضی ناشران بین رفتن و نرفتن همین باشد…
من اما نمیدانم چرا آن دورها کورسوی امیدی میبینم و همین وا میداردَم به نوشتن در اینباره و گستردهکردن ارتباطاتم با ناشران خارجی و از همه مهمتر سرککشیدن به کار اتحادیة ناشران و ارشاد و این چند ناشری که قرار است نمایندة ایران باشند در نمایشگاه جهانی کتاب.
دیدگاهتان را بنویسید