از گوشه و کنار

  • به قلم زهرا اسماعیلی
  • منتشر شده در 18 سپتامبر 2017 |
  • دسته بندی موضوعی: ترجمه ادبی

اندر باب حکایتِ مترجمی که منتظر هزارة بعدی است؛ لیلی گلستان

ورود به دنیای کتاب در ایران، چه در هیئت مؤلف و مترجم و چه در هیئت ناشر، زره و کفش آهنین می‌طلبد و رویِ زیاد! (که البته از سر عشق است). ضربه از پی ضربه فرود می‌آید، پس باید رویین‌تن بود تا ضربه‌ها کارگر نشوند و باید پررو بود تا بشود راه را ادامه داد. حال از ضربه‌هایی می‌گویم که در این بیست‌واندی سال از چپ و راست به منِ مترجمِ بی‌گناه وارد شده است.

ضربة اول: توقیف چطور بچه به دنیا میاد

ضربة دوم: توقیف زندگی، جنگ و دیگر هیچ

ضربة سوم: توقیف تیستوی سبزانگشتی

ضربة چهارم: توقیف میرا

ضربة پنجم: توقیف زندگی در پیش رو

ضربة ششم و هفتم با هم و یکجا: توقیف بوی درخت گویا و

ضربة هشتم: مردی با کبوتر

ضربة نهم: در سال 1363 کتاب زیبای قصه‌ها و افسانه‌ها اثر لئوناردو داوینچی را ترجمه کردم. حکایت‌هایی کوتاه و هریک با نتیجه‌ای اخلاقی. شخصیت‌های کتاب یا دیگ و کماجدان بودند، یا گل و سنگ و رودخانه. مدیر انتشارات علمی تازه‌تأسیس‌شده، دوستی را واسطه قرار داده بود تا از من کتابی برای چاپ بگیرد. من هم این کتاب را دادم. کتاب حروفچینی شد و برای بررسی فرستاده شد. ناشر به من خبر داد که دوازده قصه را توقیف کرده‌اند و کاری از دستش ساخته نیست. قصه‌های هشتصد سال پیش و توقیف؟ پاشنه‌ها را ورکشیدم، بیست و سه روزِ تمام همچون یک کارمند وظیفه‌شناس هرروز به بخش مربوطه در وزارت ارشاد رفتم تا توانستم بررسِ جوانی را که جای پسرم بود با زبان خوشِ مادرانه قانع کنم و یازده قصه از دوازده قصه را نجات دادم. هورا! روح داوینچی شاد. قصة دوازدهم هم چند سال پیش از آن در کتاب جمعه چاپ شده بود. پس دو تا هورا…! کتاب نشر و پخش شد. ناشر گفت چون هزینة کتاب از برآوردی که کرده بودند بیشتر شده (که به من ربطی نداشت) پس حق‌الترجمه‌ات را نمی‌دهیم! … به همین راحتی! مدیر نشرِنو که هم دوستِ من بود هم فامیل ناشر، میانه را گرفت و سه چکِ مدت‌دارِ ناشر را برایم آورد، با این شرط که یک چک را پس بدهم! من هم پس ندادم! به همین راحتی! ناشر هم درصددِ انتقام برآمد و کتاب را تجدیدچاپ نکرد که نکرد.

ضربة دهم: عدم چاپ مجدد اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری به دلیل گران‌شدن کاغذ…

تلخیص از لیلی گلستان، بهمن‌ماه 1374، آدینه، ش. 107، ص. 43


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *