نمونه ترجمه

گزیده‌ای از مائده‌های زمینی، آندره ژید، ترجمة مهستی بحرینی

مائده‌های زمینی

کتاب نخست

ناتانائیل، آرزو مکن که خدا را جز در همه‌جا، در جایی دیگر بیابی.

هرآفریده‌ای نشانة خداوند است، اما هیچ آفریده‌ای نشان‌دهندة او نیست.

همین که آفریده‌ای نگاهمان را به خویش معطوف کند، ما را از راه آفریدگار بازمی‌گرداند.

درحالی‌که دیگران به انتشار آثار خود می‌پردازند و یا سرگرم تألیفند، من برعکس، سه‌سال از عمرم را در سفر گذراندم تا آنچه از راه عقل فراگرفته بودم به‌دست فراموشی بسپارم. از یادبردن آموخته‌ها روندی کُند و دشوار است و بیش از همه تعلیماتی که مردمان به من تحمیل کرده بودند به حالم سودمند افتاد و به‌راستی سرآغازی برای آموزشی دیگر شد.

تو هرگز کوششی را که به‌ناچار برای دل‌بستن به زندگی به‌کار بردیم درنخواهی یافت، اما اکنون که دلبستة آن شده‌ایم، این دلبستگی مانند دوست‌داشتنِ هرچیز دیگر با شور و گرمی همراه خواهد بود.

من نَفْسِ خود را شادمانه کیفر می‌دادم و اندیشة اینکه گناهم بی‌مکافات نمی‌ماند چنان مست غرورم می‌کرد که لذت کیفر برایم بیش از لذت خودِ گناه بود.

باید پندار «شایستگی» را از سر به‌در کرد، چه این سدّی است دربرابر حیات معنوی ما.

… تردید در انتخاب راه، همه عمر رنجمان داد. چه می‌توانم به تو بگویم؟ چون نیک بیندیشی، هرانتخابی هراس‌آور است: آزادیی که راهنمایش هیچ تکلیفی نباشد هراس‌آور است. این راهی است که باید در سرزمینی اختیار شود که هیچ سوی آن شناخته نیست. در این سرزمین هرکسی به کشف «ویژة خویش» نائل می‌شود و به این نکته خوب توجه کن، این کشف را تنها برای خود انجام می‌دهد، به‌طوری‌که نامعلوم‌ترین نشانه‌ها در ناشناخته‌ترین نقاط افریقا کمتر از آن ابهام‌آمیز است… بیشه‌های سایه‌گستر ما را به‌سوی خود می‌کشند، و نیز سراب چشمه‌هایی که هنوز نخشکیده‌اند… اما چشمه‌ها بیشتر در جایی خواهند بود که هوس‌های ما آنها را جاری می‌کند چراکه هرسرزمینی با نزدیک‌شدن ما بدان به‌تدریج شکل می‌گیرد، و چشم‌انداز پیرامون اندک‌اندک به استقبال گام‌های ما می‌آید، و ما انتهای افق را نمی‌بینیم و حتی نزدیک به ما نیز چیزی نیست جز جلوه‌های ظاهری پیاپی و تغییرپذیر.

 


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *