به عبارت دیگر؛ سبک ترجمه، بررسی دو ترجمه از صد سال تنهایی
- منتشر شده در 15 ژوئن 2017 |
یکی از مسائلی که در ارتباط با ترجمه همیشه مطرح بوده ولی کمتر به آن پرداخته شده است مسئلهٔ سبک است. مسئلهٔ سبک از یک سو به ترجمه مربوط است چون متن ترجمهشده خود متن است و به همین علت شیوهٔ به کار بردن کلمات در آن نوعی سبک ایجاد کرده است. ازسویدیگر، متن ترجمهشده با متن تألیفی متفاوت است چون در ترجمه، مترجم به اندازهٔ نویسنده دستش باز نبوده که هر کلمهای را که میخواهد انتخاب کند و هر جمله را به هر شیوهای که مایل است بنویسد. بنابراین در بحث سبک ترجمه ما با دو نویسنده روبهرو هستیم، یکی نویسندهٔ متن اصلی و دیگری مترجم. در اینجا مترجم دو گزینه پیشروی خود دارد: گزینهٔ اول این است که مترجم خود را تابع متن اصلی بداند و ترجمهاش را به سبکی متفاوت از آنچه متن اصلی به او دیکته میکند ننویسد. گزینهٔ دوم این است که مترجم متن ترجمه را متنی مستقل از متن اصلی بداند و در حین تلاش برای حفظ معنی متن، خود را به کاربرد کلمات و ساختارهای نظیر متن اصلی متعهد نداند و بیشتر در پی آن باشد که متنی بنویسد که دارای انسجام و متنیت باشد بهطوری که خواننده تصور کند دارد متنی تألیفی را میخواند. مترجمانی که گزینهٔ اول را انتخاب میکنند احتمالاً زبانی میآفرینند که روان نیست ولی مترجمانی که گزینهٔ دوم را انتخاب میکنند روان بودن زبان متن را هدف خود قرار میدهند.
در این مقاله هدف من بحث دربارهٔ مسئلهٔ سبک نویسنده / سبک مترجم نیست. حتی از داوری دربارهٔ برتری این یا آن دیدگاه پرهیز میکنم. هدفم این است که این دو دیدگاه را در دو ترجمهٔ متفاوت نشان بدهم. دلایل بسیاری باعث میشود که مترجمی دست به ترجمهٔ مجدّد اثری بزند. یکی از این دلایل که در اینجا مورد نظر ماست این است که مترجم، سبک نویسنده را فدای روان بودن متن کرده است؛ یعنی مترجم در جاهایی در انتخاب کلمات و تعبیرات و ساختارهای نحوی بیش از حد به خود آزادی داده و لذا با مخدوش کردن معنی و با هدف دستیابی به زبانی روان از سبک نویسنده فاصله گرفته است.
دیدگاهتان را بنویسید