طنز و ترجمه

  • به قلم علیرضا خان‌جان
  • منتشر شده در 15 ژوئن 2017 |
  • دسته بندی موضوعی: طنز ترجمه

پیري در ملک ري همی‌زیست، شهرة آفاق در بسیاريِ خواندن و استجابت دعا. روزي از اتفاق به دیدار ترجمانی ناخوش‌قلم رسید. مترجم او را گفت: «دعاي خیري بر من کن!» پیر گفت: «خدایا جانش بستان»! گفت: «از بهر خداي این چه دعاست»؟ گفت: «این دعاي خیر است تو را و جملۀ خوانندگان تو را».

 

اى که خواننده را دهی آزار!                        گرم تا کى بماند این بازار؟

به چه کار آیدت ترجمه‌دارى؟                     مردنت به که مردم‌آزاری!

(تأسی به شیخ اجل)


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *