طنز: حکایت چاپ اولین ترجمه ام

  • به قلم نازنین شادمان
  • منتشر شده در 11 جولای 2015 |
  • دسته بندی موضوعی: طنز ترجمه

ماجرایی که تعریف می کنم در چشم بعضی ها ممکن است مصداق کاملی از سیاه نمایی در حوزه ترجمه و نشر و فرهنگ باشد اما هر نوع شباهت بین آدم ها و وقایع داستان کاملاً غیرساختگی است. باور کنید.


۲ دیدگاه

  • somaye : با شناختی که از طنز شماره قبل داشتم شماره جدید گه امد اول رفتم سراغ مطلب طنز. در تمام مدتی که می خواندم میخندیدم و در عین حال از حقایق تلخی که در ان اشاره شده بود متاثر شدم. بهترین قسمتش قراردادی بود که با ناشر اخر بسته بودی! به امید طنری دیگر در شماره بعدی.
  • سمانه فرهادی : خانم شادمان عزیز به گمانم باید اسم نوشته تان را می گذاشتید: چاپ ترجمۀ اورژانسی!:) :) بیشتر یادآور کارهای فوری و سرپایی بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *