بحثی در آموزش ترجمه؛ زبان ادبیات داستانی، مانع یا مایهٔ لذت

از دیرباز دو روش برای ترجمهٔ متون ادبی توصیه کرده‌اند و این دو روش را برحسبِ اینکه بر چه ویژگی تأکید کرده باشند به‌طرقِ مختلف نام‌گذاری کرده‌اند. به‌طور کلی، این دو روش یکی بر زبان متن اصلی تأکید دارد، دیگری بر خوانندهٔ ترجمه. در روش دوم، یکی از ویژگی‌هایی که برخی نظریه‌پردازان بر آن تأکید کرده‌اند کارکرد متن اصلی است. اگر در مورد ادبیات داستانی کارکرد متن، به تشخیص مترجم، ایجاد لذت در خواننده است، پس هدف مترجم نوشتن متنی است که در زبان مقصد کارکردی مشابه داشته باشد. چنین متنی طبعاً متنی است که در زبان مقصد متنی ادبی به حساب می‌آید. در چنین متنی، زبان همچون وقایع، مضامین و شخصیت‌ها، ازجمله ابزارهایی است که به خوانندهٔ رمان لذت می‌دهد. زبان می‌تواند هم باعث تداوم خواندن و تداوم لذت شود و هم مانع خواندن شده و سبب انفصال لذت شود. از دیدگاه این نظریه‌پردازان، تعادل بین دو متن اصلی و ترجمه ممکن و لازم است و تعادل کارکردی بین این دو متن از تعادل زبانی جامع‌تر است و وقتی می‌توان مدعی بود که ترجمه کارکردی معادل کارکرد متن اصلی دارد که زبان ترجمه مایهٔ لذت باشد نه مانع لذت، همچنان‌ که در متن اصلی چنین است و این زمانی ممکن است که کلام نویسنده را با ابزار زبان مقصد برای خواننده ترجمه کنیم. در این مقاله نویسنده نمونه‌ای از کاربرد این روش را در ترجمهٔ داستان کوتاه داستان یک ساعت نوشتهٔ کیت شوپن نشان می‌دهد.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *