کپی، پرینت، اسکن و ترجمه
- منتشر شده در 3 مارس 2015 |
وقتی اعلامیه «ترجمه متون تخصصی، توسط دانشجوی مترجمی اتاق ۲۴۹» را به در و دیوار خوابگاه می زدم، فکر نمی کردم روزی برسه که مجبور بشم مشتری را رد کنم. اعلامیه را با ماژیک های رنگارنگ نوشتم و در و دیوار خوابگاه را پر کردم. اولین مشتری یه دانشجوی ادبیات فارسی بود، سی صفحه متن آورده بود می خواست «خیلی دقیق ترجمه بشه» چون قرار بود اون رو در فصل مروری بر ادبیات پایان نامه کارشناسی ارشدش «عینا» استفاده کنه. ذوق مرگ شده بودم ولی خیلی سعی کردم طرف متوجه خوشحالیم نشه. گفتم: «ببینم وقتم چطوره. خبر قطعیشو امشب میدم.» طرف شروع کرد به آه و ناله که «تورو خدا هرطور شده قبول کنین. پولش مهم نیست. کارم گیره.» برای اینکه مطمئن بشه که حتما کار را قبول می کنم به زور مبلغی هم پیش پرداخت داد. همان شب با دستمزد اولین ترجمه ای که هنوز یه خطش را هم ننوشته بودم با هم اتاقی ها رفتیم بیرون جشن گرفتیم. سه تا پیتزا زدن به گردن من به عنوان شیرینی.
دیدگاهتان را بنویسید